گزارش آنا از وضعیت زندان اوین یک ماه پس از حمله رژیم صهیونیستی

مرگِ زندگی در ساعت ۱۱:۵۰ دقیقه/ «اوین» همچنان پر از درد است

مرگِ زندگی در ساعت ۱۱:۵۰ دقیقه  «اوین» همچنان پر از درد است
اصلا قابل روایت نیست، اصطلاحی برای توصیف آن روز وجود ندارد، همه چیز کن‌فیکون شد. آتش، دود، پیکر‌های تکه تکه شده در همه جا بود و هر کسی را می‌دیدید در حال دویدن بود.

دوشنبه ۲ تیر، ساعت ۱۱، زندان اوین. وضعیت زندان از صبح مثل چند روز اخیر است. ایران در شرایط جنگی قرار دارد و تقریبا هرروز موشک‌هایی از طرف رژیم صهیونیستی به خاک کشور شلیک می‌شود، ما نیز ساکت ننشستیم و پاسخ موشکی دندان‌شکنی به تجاوزکاران داده‌ایم. در این بین وضعیت زندان از همیشه عجیب‌تر است، خانواده‌ها نگران زندانیان خود و افراد داخل بند هم باتوجه به اخباری که می‌شوند دل نگران خانواده‌اند.

ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه، بخش شمالی زندان و ساختمان ملاقات زندانیان با اعضای خانواده، در این ساعت خلوت‌تر از ساعات دیگر است، اما همچنان هم هستند خانواده‌هایی که مسیر مارپیچ مقابل در را طی می‌کنند و پس از احراز هویت به سمت باجه نوبت‌گیری می‌روند و منتظر می‌شوند تا زندانیان را ببینند. با وجود اینکه این ساعات از حجم شلوغی ساختمان کاسته شده، ولی هنوز هم افراد مختلفی در ساختمان حضور دارند. مادری با فرزند خردسالش در انتظار است و در این مدت فرزند او در حالی بازی با اسباب‌بازی‌هایی است که در آنجا برای ملاقات کنندگان در نظر گرفته شده. دختر جوانی هم با مادرش به بخش ملاقات آمده و منتظر است تا پدرش را ببیند و خبر خوبی به او بدهد، آنها سندی تهیه کردند تا با آن بتوانند کار‌های آزادی پدر را انجام دهند و برایش وثیقه بگذارند.

مرگِ زندگی در ساعت ۱۱:۵۰ دقیقه/ «اوین» همچنان پر از درد است

ساعت ۱۱:۴۵ دقیقه، بخش اداری زندان نیز فعال است. با وجود اینکه شهر تقریبا نیمه خالی است و بسیاری از ادارات دولتی و خصوصی یا تعطیل کردند به صورت دورکاری فعالیت‌شان را انجام می‌دهند، اما بخش اداری زندان اوین بدون وقفه به کارش ادامه می‌دهد. کارمندان بخش پشتیبانی مشغول فهرست کردن نیازمندی‌های زندان درحوزه لوازم خوراکی مثل آرد، نخود، لوبیا، برنج و... برای غذای زندانیان و وسایل بهداشتی مثل صابون و... هستند. این روز‌ها بازار تهران نیز نیمه تعطیل است و بچه‌ها تلاش می‌کنند از طرق مختلف خرید‌های مورد نیاز را انجام دهند. کارمندان بخش فنی حرفه‌ای در حال آماده‌سازی شرایط برای برگزاری کلاس‌های آموزشی زندانیان هستند تا با انجام این کلاس‌ها یک حواس پرتی حتی کوتاه مدت برای زندانیان ایجاد کنند.

مرگِ زندگی در ساعت ۱۱:۵۰ دقیقه/ «اوین» همچنان پر از درد است

دیگر کارمندان بخش اداری نیز مشغول انجام کارهایشان هستند. تعدادی از مددکاران هم طبق معمول در طبقه پایین بخش اداری حضور دارند، مددکارانی که اکثرشان خانم هستند و هرکدام به دنبال باز کردن گره‌ای از پرونده یک یا چند نفر از زندانیان هستند تا بتوانند با گرفتن عفو مشروط یا آزادی، آنها را در این شرایط از اوین خارج کنند و کنار خانواده‌هایشان بفرستند. یکی از خانم‌های مددکار فرزند پنج ساله‌اش را هم با خود به زندان آورده، مثل خیلی از روز‌های دیگری که او را با خود همراه می‌کرد.

ساعت ۱۱:۴۹ دقیقه، بخش‌های مختلف بیمارستان زندان هم در این شرایط فعال است. پزشکان و پرستارها، در بخش پرستاری در حال صحبت هستند و چند نفراز زندانیان هم در حال مداوا شدن. همه چیز تا همین لحظه مثل چند روز اخیر است، وضعیت جنگی، استرس کارمندان و زندانیان و خانواده‌های آنها، اما انگار از همین ساعت قرار است اوین و آدم‌هایی که در این ساعات در آن مختصات حضور دارند، لحظات جدیدی را تجربه کنند. درست در ساعت ۱۱:۵۰ دقیقه صدایی مهیب همه این شرایط تکراری و مشابه روز‌های قبل را تغییر می‌دهد، تا کارمندان و زندانیان به خودشان می‌آیند صدای انفجار‌ها لحظه به لحظه بیشتر می‌شود، یک، دو سه، چهار، پنج، شش، هفت... لحظه به لحظه صدای انفجار‌ها و شکستن شیشه‌ها و ریختن ساختمان‌ها و دیوار‌ها بیشتر می‌شود.

مرگِ زندگی در ساعت ۱۱:۵۰ دقیقه/ «اوین» همچنان پر از درد است

«اصلا قابل روایت نیست، اصطلاحی برای توصیف آن روز وجود ندارد، همه چیز کن فیکون شد. آتش، دود، پیکر‌های تکه تکه شده در همه جا بود و هرکسی را می‌دیدید در حال دویدن بود. حمید یکی از کارمندان بخش اداری در حال خروج از ساختمان بود که دید فرزند خردسال خانم مددکار، در کنار پیکر بی‌جان مادرش در حال گریه کردن است، او یاد فرزند خودش افتاد که تقریباً همین سن و سال را داشت. به داخل ساختمان برگشت که کودک را نجات دهد، اما زمانی که او را در آغوش گرفت، ساختمان روی سر آنها آوار شد و هر دو درگذشتند»*

اکثر خودرو‌هایی که در محوطه زندان یا در کنار دیوار آن در خیابان‌های کناری‌اش بودند، آسیب دیدند. حتی مجتمع مسکونی کنار زندان نیز از این حادثه جان سالم به در نبرده است. «در لحظه اصابت ۱۸ نفر داخل ساختمان مشرف به بخش شمالی زندان بودند، که اکثرشان مصدوم شدند و یک نفر هم در حال پیاده‌روی در بیرون زندان بود که به شهادت رسید. همسایه‌های زندان بیش از یک ماه است که خانه و زندگی‌شان را رها کرده و از آنجا رفته‌اند. فقط دو نفر از ساکنین در انجا مانده‌اند که آنها نیز شرایط روحی مناسبی ندارند و شنیدن موج انفجار و دیدن اجساد جانباختگان این سانحه شرایط سختی را برایشان به وجود آورده است.

یکی از موشک‌ها به کنار بیمارستان برخورد کرده بر اثر آن یکی از پزشکان خانم به شدت آسیب دیده است. زندانیانی که حالا شرایط برای فرار کردنشان از همیشه فراهم‌تر است، اما وقتی خودشان را در این موقعیت دیدند، به جای فرار به کمک آسیب دیدگان شتافتند. خانم دکتری که در بخش پرستاری گیر کرده بود، به کمک زندانیان به جای امن برده می‌شود، اما یکی از پزشکان که دستش آسیب شدید دیده، در راهروی ورودی درب پشتی بیمارستان روی زمین دراز کشیده و همان جا جان به جان آفرین تسلیم می‌کند.

یکی از موشک‌ها به دیوار شمالی و کنار ساختمان محل ملاقات خورده است، دیوار کاملا از بین رفته، سربازی که در برجک نگهبانی بود، به شهادت رسیده و کارمندان، زندانیان و خانواده‌هایشان که در این ساختمان بودند نیز همگی آسیب دیدند. شرایط در این ساختمان بسیار دردناک است. «همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد، بعد از اتمام انفجار‌ها که در عرض چند ثانیه بود، خودمان را به ساختمان محل ملاقات رساندیم، واقعا شرایط وحشتناکی بود. پیکر نیمه جان و بی‌جان کارمندان، سربازان و خانواده‌های زندانیان روی زمین بود، یکی دو کودکی که تا چند دقیقه قبل در حال بازی با اسباب‌بازی‌ها بودند، حالا آرام و بی‌صدا در گوشه‌ای از سالن افتاده بودند. مادر و دختری که برای آزاد کردن پدرشان سند به همراه آورده بودند، هر دو به شهادت رسیدند و پدر نیز نتوانست آنها را قبل از شهادت در آغوش بکشد.»

اینجا زندان اوین است، دیگر هیچ چیز آن شبیه به چند ساعت پیش نیست. یک ماه پس از حمله موشکی رژیم صهیونیستی به زندان اوین سر زدیم، خودرو‌های آتش گرفته و آسیب دیده از زمان حمله در کنار دیوار‌های داخلی و بیرونی زندان قطار شدند. ساختمان‌ها یا کاملا ریخته‌اند، یا به قدری آسیب دیدند که اصلاً ایمنی ندارند و نمی‌توان حتی برای لحظاتی وارد آنجا شد.

مرگِ زندگی در ساعت ۱۱:۵۰ دقیقه/ «اوین» همچنان پر از درد است

ساعت دیواری که در بخش پرستاری بیمارستان ۴۸ تخت‌خوابی زندان وجود دارد، هنوز روی همان ساعتی مانده که حمله به زندان انجام شد. شدت انفجار باتری‌های آن را از کار انداخته است و عقربه‌های این ساعت تا ابد در همان نقطه ثابت می‌مانند. سربازان و کارمندان زندان هنوز تصاویر آن روز را به وضوح در خاطرشان دارند. آنها تلاش می‌کنند که پرستیژ خود را حداقل در برابر خبرنگاران و دوربین عکاسان حفظ کنند، اما وقتی از آنها درباره حمله روز دوم تیر سوال می‌کنیم، در لحظه چهره‌شان در هم می‌شود و گویی پرت می‌شوند به سخت‌ترین و تلخ‌ترین روز زندگی‌شان. روزی که قطعا تا آخر عمر فراموشش نمی‌کنند، روزی که دنیا نباید فراموشش کند. روز روشنی که یک جنایت جنگی به تمام معنا علیه ملت ایران رخ داد، روز دوم تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۰ دقیقه.

*بخش‌های داخل گیومه صحبت‌های کارمندان و سربازان زندان است

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب