حاشیه‌‌نگاری آنا از مراسم بزرگداشت شهدای جنگ تحمیلی اخیر؛

ایستاده برای تبیین جهاد؛ دست پر ایران در مدار دین و دانش

ایستاده برای تبیین جهاد؛ دست پر ایران در مدار دین و دانش
مراسم بزرگداشت شهدای جنگ تحمیلی اخیر با حضور رهبر انقلاب اسلامی، خانواده‌های معظم شهیدان، جمعی از مسئولان ارشد کشور و لشکری و عموم مردم، در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد.

گروه فرهنگ خبرگزاری آناـ دلتنگ بودم. دلتنگ شوق شنیدن همین دعوت یک‌خطی؛ بی‌مقدمه و یکباره، بی‌هیچ حرف پس و پیش. همین ذوق شیرین که از صبح خروسخوانِ دم‌کرده تهران گریبانم را گرفته و دلشوره‌ای که مبادا دیر به دیار یار برسی و دیدار از دورتر‌ها نصیبت شود! دلتنگ همین تعجیل برای گرفتن کارت دعوت و ایستادن در صف مهمانان؛ دلتنگ دقایقی که به کندی می‌گذرند تا آن دم که وارد فضای حسینیه عشق و خاطره شوی. همانجا که میعاد است و تو مدعوی در میان خیل مدعوین که منتظر وعده دیدارند.

دلتنگ بودم. برای نشست روی همین موکت‌های آبی ساده، اما پر از صفای حسینیه امام خمینی. دلتنگ پا به پاشدن‌ها و پر زدن دل؛ پلک نزدن و سرک کشیدن برای دیدن چرخش پاشنه در و دیدن قامتی پدرانه و نوشیدن پیمانه‌پیمانه پایداری و معرفت.

این دلتنگی‌ها ما را کجا‌ها که نبرد؟ چه‌ها که با ما نکرد؟ چه چیز‌ها دیدیم وشنیدیم؟! هنوز داغش تازه است. هجمه خفاشان به خطّه شیران و خونین شدن رخسار پهلوانان و مردمان دیار ایران، قلبمان را چندتکه کرده بود. شاید این فقط محرم و روضه ارباب بود که فرج بعد از شدت روزگار ما شد.

ایستاده برای تبیین جهاد؛ دست پر ایران در مدار دین و دانش

یاد آن شب پر از حماسه و حزن و اقتدار افتادم. همان حضور کوتاه، اما پرصلابت رهبر انقلاب در شب عاشورا و خواسته پرمعنای آقاسید علی از حاج محمود کریمی برای خواندن مداحی «ای ایران» که مرهمی بر دل آتش‌گرفته ما شد. همان حضور کوتاه که باز هم ثابت کرد با این راهبر راه‌بلد و راه‌گشا، هیچ راهی به بیراهه نخواهد رسید. باز هم دلمان قرص شد که گرچه «ظلمات است و ترس از خطر گمراهی»، امّا این مرحله را هم با «همرهی خضر» پشت سر خواهیم گذاشت.

دلگرمی در گرمای مرداد

و امروز... در هفتمین روز مرداد و در میانه هفته‌ای گرم در میانه تابستان پرخبر تهران، فرصتی طلایی دست داد تا باز هم به آغوش حسینیه امام خمینی (ره) پناه بیاورم. آمده بودیم تا قوّت جان و قوت روان را از منبعی بگیریم که همچنان میراث‌دار خمینی کبیر و ارزش‎های انقلاب اسلامی است. با همین شوق و هزار امید و صد آرزو بودکه صبح اول وقت به محل دریافت کارت‌های دعوت رسیدم. عجله داشتم و فرصت نشد تا حاضران را ببینم، اما همین نگاه اجمالی کافی بود تا چهره‌هایی همچون مسعود اطیابی، بهروز افخمی، المیرا شریفی مقدم، بهمن دان، محسن افشانی، نیلوفر شهیدی، جواد قارایی و آزیتا ترکاشوند را از بین اهالی سینما و تلویزیون پیدا کنم. در گوشه و کنار خیاباین منتهی به حسینیه هم ورزشکارانی همچون الهه منصوریان، حسین عبدی و بهنام محمودی در کنار تعدادی از مجریان و گویندگان و برنامه‌سازان تلویزیون دیده می‌شدند که دوشادوش اهالی رسانه به محل دیدار می‌آمدند.

ایستاده برای تبیین جهاد؛ دست پر ایران در مدار دین و دانش

 

ایستاده برای تبیین جهاد؛ دست پر ایران در مدار دین و دانش

ایستاده برای تبیین جهاد؛ دست پر ایران در مدار دین و دانش

 

 

ایستاده برای تبیین جهاد؛ دست پر ایران در مدار دین و دانش

فاصله کوتاه بین محل تجمع اهالی رسانه تا ورودی حسینیه را با صادق هم کلام شدم. از تازه‌ترین گزارشش در روزنامه صحبت کردیم و خبر‌های جنجالی این چند روز و البته پیش‌بینی محور‌های صحبت‌های حضرت آقا.

صف طویل ورودی حسینیه که نیمی از آن در سایه و نیمی دیگر در آفتاب تشکیل شده بود، با همین صحبت‌ها کوتاه شد و کمتر از ۱۰ دقیقه بعد داخل حسینیه شدیم که به نسبت محوطه، هوایی مطبوع‌تر داشت و مهمانان تازه از راه‌رسیده را در دل خود جا می‌داد.

ایستاده برای تبیین جهاد؛ دست پر ایران در مدار دین و دانش

یاد شهدا در محفل مقتدایشان

غم فراق سرداران و هموطنان پرکشیده، با ذوق دیدار دوباره رهبر انقلاب حسی غریب در دل‌ها رقم زده بود. در محفلی که معطر به شمیم شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بود. حسینیه امام خمینی (ره) میزبان آیینی برای گرامیداشت چهلمین روز شهادت شهدا بود. فرماندهان شهید، دانشمندان هسته‌ای و البته صد‌ها جان عزیز مردم عادی که گل وجودشان به دست جنایتکاران رژیم صهیونیستی پرپر شد.

تعداد زیادی از حاضران در جلسه که بخشی از آن را خانواده شهدای جنگ اخیر تشکیل می‌دادند، تصاویر شهدا و عزیزانشان را بر سر دست گرفته بودند. طبق روال همه دیدار‌های عمومی، انتظار برای ورود رهبر با شعار‌هایی همچون «ای پسر فاطمه، منتظر شماییم»، «ای رهبر آزاده آماده‌ایم آماده»، «خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست» و البته رجز‌های شنیدنی خطاب به صهیونیست‌ها و آمریکا جنایتکار همراه شد. شعار‌هایی که به ناگاه از گوشه‌ای از حسینیه با صدایی پرطنین آغاز می‌شدو موج‌وار به دل جمعیت می‌رفت. گاهی هم تداخل شعار‌ها که نشانه خودجوش‌بودن آنها بود، لحظات فرحناکی را می‌ساخت و لبخند به لب حضار می‌آورد که در حکم یک تنوع برای شکسته شدن یکنواختی جلشه بود.

ایستاده برای تبیین جهاد؛ دست پر ایران در مدار دین و دانش

ایلیا پسرکی هفت‌هشت‌ساله با تیشرت نخودی رنگ و عینکی بامزه به همراه پدرش کنار من نشسته بود. ذوقی دیدنی برای همراهی با شعار‌ها داشت و مشت‌های کوچک گره کرده‌اش را چاشنی شعار می‌کرد. با این حال، تنگی جا خسته‌اش کرده بود و به بهانه‌ای مختلف از جا بلند می‌شد؛ رو به قسمت خانم‌ها مادرش را با فریاد و صدایی کودکانه صدا می‌کرد و با تکان دادن دست برای مادر، دوباره انرژی می‌گرفت؛ و چه تلخ است که این ارتباط چشمی باز مرا به یاد شهدای خردسالی انداخت که در شب ۲۳ خرداد وداعی مهرآمیز با پدر و مادر داشتند و ساعتی بعد جنایتکاران دغل‌پیشه تن تُرد و نازکشان را به خاک و خون کشیدند. آری این داغ چهل روز است که آرام نشده و نخواهد شد.

حدود یک ساعت پس از ورود به حسینیه، جلسه با قرائت قرآن کریم شکل رسمی به خود گرفت. قاری خوش‌صدا حین خواندن سوره احزاب به آیه «مِّنَ المومِنِینَ رِجَالُ صَدَقُواْ مَا عاهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَی فَمِنهُم مَّن قَضَى نَحبَهُۥ وَمِنهُم مَّن یَنتَظِر وَمَا بَدَّلُواْ تَبدِیلا» رسید. دل‌ها لرزید. یاد مردان مومنی زنده شد که «تا نثار جان به پیمان خود با خدا برای دفاع از حق صادقانه وفا کردند. در این میان برخى از آنان پیمانشان را به انجام رسانده و به فیض شهادت رسیدند و برخى دیگر در انتظار این فوز عظیم هستند». آری جای آن جان‌نثاران چه خالی بود در این محفل! از سرداران سروقامتی، چون شهیدان باقری، رشید، سلامی و حاجی‌زاده و شادمانی گرفته تا دانشمندانی بی‌بدیل همچون شهیدان طهرانچی و مینوچهر، ساداتی و فریدون عباسی و...

مداح سوزناک، امّا حماسی می‌خواند. از عزت و اقتدار ایران عزیز؛ از غربت دختر خردسال سردار شهید پوررجبی که هنوز چشم انتظار باباست و آغوش مادر و البته مهر عزتمندانه اطرافیان اندکی آرامش کرده است. از همین غمینه‌خوانی به داغ دوباره تازه‌شده این روز‌ها در خرابه شام گریز زد. آنجا که پاسخ دلتنگی رقیه سه‌ساله دیدن سربریده آقاجانش بود، تیمار تازیانه بود و جای همدردی، درد کبودی!

ایستاده برای تبیین جهاد؛ دست پر ایران در مدار دین و دانش

ایستاده بر آرمان در زمانه بحران

ذکر مصیبت آل‌الله به پایان رسید و پس از قرائتی آیاتی چند از قرآن کریم توسط حامد شاکرنژاد همگان منتظر آغاز سخنان رهبر معظم انقلاب بودند. آقا در میانه مداحی وارد حسینیه شده و در سمت جایگاه روی صندلی و در کنار حجت الاسلام سید حسین خمینی و آیت‌الله جنتی نشسته بودند. برخاستن ایشان از روی صندلی، شوری در حسینیه رقم زد؛ آقا بر خلاف انتظار، ایستاده و در سمت چپ جایگاه، میکروفون را به دست گرفته و همزمان با اوج گرفتن شعار‌های کوبنده حاضران بیانات خود را آغاز کردند. نگاه جمعیت مشتاق و به هم‌فشرده‌ای که جای خود را با تریبون اصلی جایگاه تنظیم کرده بود حالا به سمت چپ جایگاه متمایل شد. همین موضوع، همهمه و تکانه‌هایی کوتاه در بین جمعیت متراکم ایجاد کرد. با نگاهی به چهره اطرافیانم فهمیدم این ترجیح پر از معنای رهبری که به جای جایگاه از پیش تعیین شده، به صوت ایستاده سخن بگویند غافلگیری جذابی است که ذهن آنها را نیز مشغول کرده و در پی نوعی رمزگشایی هستند.

آقای نسبتاً مسنی با چشمان روشن و محاسن نقره‌ای گویی ذهنم را خونده بود که لبخندی به من زد وگفت: «این ایستادن آقا برای من یادآور نماز جمعه مشهور اسفند سال ۶۳ است. این ایستادن ادامه ایستادگی او در حین ایراد خطبه بود که انفجار بمبم وشهادت نمازگران هم خلیل در بیانات شجاعانه آقا وارد نکرد».

این یادآوری دلنشین، باعث شد تا فیلم این حادثه را در ذهنم مرورکنم. اقتداری غرورآمیز که در همان زمان تحسین امام خمینی (ره)را نیز به دنبال داشت.

ایستاده برای تبیین جهاد؛ دست پر ایران در مدار دین و دانش

نکته جالب و شاید کم‌سابقه دیگر، آغاز سخنان رهبر انقلاب بدون مقدمه‌های مرسوم و مآلوف بود. حضرت آقا بلافاصله پس از گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» و در حالی که مستمعین در حال شعاردادن بودند، با لحنی محکم سخنان خودرا آغاز کرده و به اصطلاح خیلی زود سر اصل مطلب رفتند. همچون همیشه، محبت خود  به خانواده‌های شهدا را با اشاره به حضور این عزیزان در این محفل یادآوری کرده و در ادامه هم از شهدای جنگ ۱۲ روزه یاد کردند.

هجوم خونخواران به دین و دانش ایرانیان

اما شاید کلیدی‌ترین بخش صحبت‌های رهبر جایی بود که ایشان از کینه ورزی دشمنان نسبت به ملت ایران رمزگشای نمودند: «آنچه استکبار جهانی و در رأس آن، آمریکای جنایتکار با آن مخالف است، همین دین شما و دانش شما است... با این اتحّادِ در زیر سایه‌ی اسلام و قرآن مخالفند؛ و با دانش شما مخالفند. اینکه بعد از پیروزی انقلاب تا امروز، جمعیّت ایران دو برابر بشود لکن تعداد دانشجو شاید حدود ده برابر یا بیشتر بشود، اینها را می‌رنجاند. این‌که جمهوری اسلامی در عرصه‌های گوناگون علم و دانش چه دانش‌های انسانی، چه دانش‌های فنّی، چه دانش‌های دینی بتواند سخن نو به میان بیاورد، اینها را ناراحت کند».

اینجا بود که آقا با لحنی محکم و مقتدر، این روشنگری را با ترسیم یک چشم‌انداز واقع‌گرا و دلگرم‌کننده همراه کرد: «ملّت ایران به توفیق الهی دین و دانش خود را رها نخواهد کرد. ما در راه تقویت ایمان دینی‌مان و در راه گسترش و عمق دانش‌های متنوّع و گوناگون خودمان، قدم‌های بلندی برخواهیم داشت؛ و به فضل الهی و به کوری دشمن خواهیم توانست ایران را به اوج ترقّی و اوج افتخار برسانیم».

صحبت‌های رهبر انقلاب اگرچه به نسبت سخنرانی‌های پیشین کوتاه بود، اما جان شنوندگان را سیراب کرد. این موضع شجاعانه و نمای استوار، حتی آنان که دست تعدی روزگار غدار و دشمن خونخوار دلهای‌شان را لرزان ساخته بود را نیز به ادامه این مسیر امیدوار کرد. با اتمام صحبت‌های رهبری و شعار‌هایی که بدرقه راهشان شد، حجت‌الاسلام رفیعی تا زمان اذان ظهر در صحبت‌های کوتاهی به جایگاه پر عظمت شهدا پرداخت. 

ایستاده برای تبیین جهاد؛ دست پر ایران در مدار دین و دانش

آنچه هنگام خروج از مراسم در محوطه حسینیه و خیابان‌های اطراف مشاهده کردم، چهره‌های امیدوار و مصمم بود. چهره‌هایی که اگرچه داغ لاله‌ها را بر دل داشتند، امّا دلگرم به لطف خدا، تدبیر رهبر و عزم ملت بودند. این دلگرمی آنها گرمای ظهر مرداد را به محاق برد و ایستادگی پیر مرادشان در فضای غبارآلود راهگشای راه پرچالش پیش رویشان شد.

خدایا! این سرو تناور انقلاب خلاصه همه آرزو‌ها و آمال ماست. نگهدار و پشتیبانش باش! ایستاده سخن گفتن امروزش با آن لحن مقتدر را به فال نیک بگیریم. نه بی تأمل گامی پیشتر از او برویم و نه در مسیر سخت رسیدن به قله از او عقب بمانیم. ایستادن پرغرورش مداوم و عزمش همچنان استوار باد!

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب