از عشق به مهندسی و نویسندگی تا ترس بیکاری/ چرا انسانی و ریاضی در سایه تجربی رنگ میبازند؟

به گزارش خبرنگار آنا، ساعت زنگ تفریح در یکی از دبیرستانهای پرهیاهوی تهران به صدا درمیآید. دانشآموزان کلاس یازدهم تجربی، با چشمانی پر از برق آرزو، در مورد احتمال قبولی در رشته دندانپزشکی یا داروسازی صحبت میکنند. اما در راهروی کناری، بچههای انسانی با نگاهی گرفتهتر، از سختی یافتن شغل مناسب در آینده میگویند و بچههای ریاضی، بین علاقه به مهندسی و ترس از بازار کار، سرگردانند. این شکاف، تنها یک انتخاب تحصیلی نیست؛ روایتگر نسلها آرزو، ترس و واقعیتهای تلخ و شیرین جامعه است.
از کنکور تا رویا؛ چرا تجربی؟
سالهاست که نام کنکور با اضطراب، شببیداری و فشار روانی گره خورده است. اما در میان این هیاهو، یک رشته بیش از سایرین، گوی سبقت را از دیگران ربوده است؛ رشته تجربی. انگار مسیری مشخص، از دبیرستان به دانشگاه و سپس به شغلی پردرآمد و با پرستیژ، در این رشته هموارتر است. اما ریشههای این اقبال در چیست؟
ترس از آینده و جستجوی شغل امن
وقتی میبینم بچههای انسانی کلی کتاب میخوانند ولی آخرش معلوم نیست کجا استخدام میشوند، ترجیح میدهم وقتم را روی زیست و شیمی بگذارم که حداقل میدانم با یک قبولی در پزشکی، آیندهام تامین است؛ این حرف علی، دانشآموز کلاس یازدهم تجربی، در دل بسیاری از همسن و سالانش طنینانداز است. والدین نیز به شدت بر این موضوع تأکید دارند.
خانم احمدی، مادر دو دانشآموز، یکی در رشته تجربی و دیگری در رشته انسانی، با حسرت میگوید: پسرم در انسانی استعداد خوبی داشت، عاشق تاریخ و فلسفه بود. اما وقتی دیدم دوستانش که در رشته تجربی قبول شدند، چقدر راحتتر شغل پیدا میکنند و درآمدشان چقدر بیشتر است، به او گفتم شاید بهتر باشد انصراف دهد و به سمت تجربی برود. در نهایت هم این کار را کرد. این تصمیم سختی بود، اما آینده بچههایم مهمتر است.
پرستیژ اجتماعی و شغلی
شغل پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی و حتی پیراپزشکی، سالهاست که در جامعه ما از جایگاه ویژهای برخوردارند. این جایگاه، تنها به دلیل درآمد بالا نیست، بلکه به دلیل خدمت و احترام اجتماعی نیز هست.
پریسا رضایی، روانشناس و مشاور تحصیلی، در این باره میگوید: این یک چرخه است. از کودکی، وقتی از بچهها میپرسیم چه شغلی دوست دارند، اغلب پاسخهایی، چون دکتر، مهندس یا معلم میشنویم. شغلهای مرتبط با علوم انسانی، مانند نویسنده، فیلسوف، جامعهشناس یا حتی مورخ، در سبد آرزوهای معمول جامعه کمتر دیده میشوند. این ناشی از نگاه جامعه به منفعت و کاربردی بودن شغل است.
نظام آموزشی و تمرکز بر کنکور
نظام آموزشی ما، بخصوص در سالهای منتهی به کنکور، عمدتاً بر تستزنی و آمادگی برای آزمون متمرکز شده است. رشته تجربی، با دروس حفظی و مفهومی که دارد، در این چارچوب، بیشتر از رشتههای تحلیلی و عمیق ریاضی یا رشتههای نظری و تفکربرانگیز انسانی، قابل قالببندی برای کنکور است.
احسان محمدی، معلم شیمی در یک دبیرستان، با تأیید این موضوع میافزاید: ببینید، درس شیمی در تجربی، با همه اهمیتش، بیشتر حول محور حفظ کردن فرمولها، واکنشها و نکات کلیدی میچرخد که برای تستزنی مناسب است. این با درک عمیق مفاهیم در ریاضی یا فلسفه تفاوت دارد. نظام آموزشی ما، ناخواسته، دانشآموزان را به سمت رشتههایی سوق میدهد که بتوانند با حفظ کردن و تمرین، در کنکور موفق شوند.
چرا انسانی و ریاضی دیده نمیشوند؟/ عدم تناسب بین تحصیل و شغل در علوم انسانی
سپیده کریمی، دبیر ادبیات، با ناراحتی میگوید: ما هر روز با دانشآموزان مستعدی روبهرو هستیم که عاشق ادبیات، تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی هستند. اما وقتی از آینده شغلیشان میپرسیم، ترس و نگرانی در چهرهشان موج میزند. بسیاری از آنها فکر میکنند تنها راه استخدام، رفتن به سمت مشاغل دولتی است که آن هم محدود و رقابتی است. چرا نباید به پرورش نویسندگان خلاق، پژوهشگران اجتماعی، مورخان برجسته یا جامعهشناسانی که بتوانند مشکلات کشور را حل کنند، به اندازه پرورش یک پزشک اهمیت داد؟
تصور سختی و پیچیدگی ریاضی و عدم ارتباط با زندگی روزمره
در سوی دیگر، رشته ریاضی نیز با چالشهایی روبروست. اگرچه مهندسی هنوز جذابیتهای خود را دارد، اما ترس از رقابت شدید در بازار کار و تصور سختی درسهای ریاضی، بسیاری از دانشآموزان را دلسرد میکند.
محمد، دانشآموز سال یازدهم ریاضی، میگوید: من واقعاً به فیزیک و ریاضی علاقه دارم. عاشق حل کردن مسائل پیچیده هستم. اما وقتی میبینم دوستانم در تجربی، آینده شغلی روشنتری دارند، یا وقتی میشنوم که بسیاری از مهندسان بیکارند یا در شغلهای نامرتبط کار میکنند، دچار تردید میشوم. حس میکنم اگر به سمت تجربی میرفتم، راههای بیشتری پیش رویم بود.
کارشناسان چه میگویند؟
بیژن سعیدی، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه آموزش، معتقد است این وضعیت نتیجه ترکیبی از عوامل فرهنگی، اقتصادی و آموزشی است؛ اولاً، ما در یک نظام سرمایهداری با رویکرد بازار محور زندگی میکنیم که در آن، ارزشگذاری مشاغل بر اساس درآمدزایی سریع و مستقیم انجام میشود. شغلهای پزشکی و مهندسی (هرچند مهندسی هم با چالش روبروست)، در نگاه اول، چنین ویژگی را دارند.
ثانیاً، سیستم کنکور، با تمرکز بر حافظه و سرعت تستزنی، دانشآموزان را به سمت رشتههایی سوق میدهد که قابلیت تبدیل شدن به نمره کنکور را دارند، نه لزوماً استعداد و علاقه واقعی آنها. ثالثاً، نگاه جامعه به موفقیت، غالباً سطحی و مادیگرایانه است. باید بازنگری اساسی در ارزشگذاری مشاغل صورت گیرد و به رشتههای علوم انسانی و حتی برخی از شاخههای ریاضی و مهندسی که آیندهساز هستند، بها داده شود. این نیازمند تغییر رویکرد در آموزش و پرورش، دانشگاهها و حتی رسانهها است.
نگاه به آینده: راهی برای بازگشت تعادل؟
اینکه چرا دانشآموزان به سمت رشتههای تجربی هجوم میبرند، پاسخی چند وجهی دارد که ریشه در سالها فرهنگسازی، نظام آموزشی، انتظارات اجتماعی و واقعیتهای اقتصادی دارد. کارشناسان معتقدند برای بازگرداندن تعادل، نیاز است تا ارزشگذاری مشاغل انسانی و ریاضی در جامعه افزایش یابد. جامعه باید دریابد که پیشرفت علمی، فرهنگی و اقتصادی تنها در سایه طب و مهندسی حاصل نمیشود؛ نویسندگان، مورخان، جامعهشناسان و هنرمندان نیز ستونهای حیاتی یک جامعه پویا هستند.
همچنین نظام آموزشی از تمرکز صرف بر کنکور فاصله گرفته و به سمت پرورش خلاقیت، تفکر عمیق و استعدادهای متنوع حرکت کند. سیستم آموزشی باید دانشآموزان را نه فقط برای آزمون، بلکه برای زندگی و مواجهه با دنیای واقعی آماده سازد.
از طرف دیگر بازار کار برای فارغالتحصیلان رشتههای مختلف، شفافتر و فرصتهای شغلی بیشتری ایجاد شود. آگاهی از مسیرهای شغلی موجود و ایجاد فرصتهای واقعی، از ترس آینده میکاهد. مشاورههای تحصیلی دقیقتر و واقعبینانهتر، دانشآموزان را به سمت علایق و استعدادهای واقعیشان هدایت کنند. مشاوران باید بتوانند افقهای جدیدی را پیش روی دانشآموزان بگشایند، نه اینکه آنها را تنها در مسیر پرطرفدارترین انتخابها هدایت کنند.
اگر سیستم آموزشی کشور و خانوادهها به سمت اصلاح موارد گفته شده حرکت نکنند، این نبرد آرزوها در دبیرستانها ادامه خواهد یافت و شکاف بین رشتهها، عمیقتر و عمیقتر خواهد شد. علی، در راهروی کناری، شاید هنوز میان زیست و شیمی سرگردان باشد، اما روزی همین علی، در کنار همشاگردیهایش که امروز به انسانی و ریاضی میاندیشند، باید چرخهای پیشرفت این سرزمین را بچرخانند. آیا جامعه و نظام آموزشی ما، بستری برای شکوفایی تمام این استعدادها فراهم کرده است؟ پاسخی که در لابهلای همین جملات نهفته است، شاید تلخ، اما ضروری است. ما در ابتدای این گزارش، روایتگر رویای دانشآموزان بودیم؛ اما پایان این روایت، نه در انتخاب رشته، بلکه در ساختن جامعهای است که در آن، هر آرزویی، فارغ از رشته تحصیلی، جایی برای شکفتن داشته باشد.
انتهای پیام/