ترامپ و بحران وریدی هژمونی آمریکا/ آیندهای در معرض تضعیف

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، در حالی که ایالات متحده بهعنوان بزرگترین قدرت جهانی، تلاشی مستمر برای حفظ سلطه خود بر عرصه جهانی انجام میدهد، آینده ترامپ و سیاستهایش در دنیای پیچیده و چندقطبی امروز بهطور فزایندهای در معرض تضعیف قرار دارد. ترامپ، که خود بهعنوان نماد یک رویکرد ناسیونالیستی و خودخواهانه در عرصه بینالمللی شناخته میشود، نهتنها آمریکا را بهطور جدی در معرض بحرانهای داخلی قرار داده، بلکه سیاستهای وی در عرصه جهانی نیز بهطور تدریجی، اما مستمر، هژمونی آمریکا را تحتالشعاع قرار میدهد.
در این بین، استعارهای از بیماری وریدی که به آرامی و بهطور پنهان به درون سیستم نفوذ میکند، بهترین نماد برای تحلیل وضعیت فعلی و آینده ایالات متحده در دوران ترامپ است.
شروع یک بحران پنهان
همانطور که بیماری وریدی در ابتدا بدون علائم واضح، بهطور آهسته بر عملکرد بدن تأثیر میگذارد و پس از مدتها به مشکلات عمدهای منتهی میشود، هژمونی ایالات متحده تحت رهبری ترامپ نیز دچار تضعیفهای غیرقابل مشاهده، اما مستمر شده است. ترامپ با رویکردهایی همچون سیاست «آمریکا اول»، سیاستهای اقتصادی و بینالمللی خود را بهگونهای طراحی کرده است که نه تنها به انزوا و بحرانهای داخلی دامن زده، بلکه موجب بروز شکافهای جدید در روابط جهانی و زیر سؤال رفتن اعتبار ایالات متحده شده است. اما این بحرانها، که ممکن است در ابتدا از چشم عموم پنهان باشد، در آینده به یک بحران ساختاری برای ایالات متحده تبدیل خواهند شد.
ترامپ، در تلاش برای احیای قدرت جهانی آمریکا از طریق سیاستهای اقتصادی، تحریمها و جنگهای تجاری، بهطور ضمنی گامهایی در مسیر تضعیف شریانهای حیاتی هژمونی جهانی ایالات متحده برداشته است. با اعمال تعرفهها و تهدید به انزوای اقتصادی در برابر رقبای جهانی، او نهتنها به ساختارهای بینالمللی که ایالات متحده در آنها نقش رهبری داشت، آسیب زده است، بلکه جهان را به سمتی سوق داده که در آن آمریکا دیگر قادر به حفظ تسلط خود بهطور بیچونوچرا نخواهد بود. همانطور که انسداد وریدها باعث کاهش جریان خون و در نهایت اختلال در عملکرد بدن میشود، سیاستهای ترامپ نیز جریان قدرت ایالات متحده را در سطح جهانی بهطور تدریجی کاهش میدهند.
استعمار نوین ترامپ، بحرانها از درون
ترامپ که سیاستهای جهانیسازی را به چالش کشید، در حقیقت نوع جدیدی از استعمار مدرن را با ابزارهای اقتصادی و رسانهای پیش برد. او از قدرت اقتصادی آمریکا بهعنوان ابزاری برای اعمال فشار و سلطه بر کشورهای دیگر استفاده کرد. تحریمها علیه ایران، تهدید به جنگهای تجاری علیه چین، و خروج از توافقهای جهانی همچون توافق پاریس و برجام، نشاندهنده رویکرد جدیدی در سلطهگری است که بهجای سلطهگری نظامی، بر سلطه اقتصادی و رسانهای تکیه دارد. اما این روشهای سلطهگرانه، که در ابتدا بهنظر کارآمد میرسیدند، بهطور تدریجی باعث ایجاد شکافهایی در درون ایالات متحده و تضعیف جایگاه آن در سطح جهانی شدهاند.
نقد اساسی به سیاستهای ترامپ در این زمینه این است که این سیاستها نه تنها باعث بهبود وضعیت داخلی آمریکا نشدهاند، بلکه به بحرانهای داخلی دامن زدهاند. افزایش شکافهای اجتماعی، بحرانهای اقتصادی ناشی از تحریمها، و وضعیت نگرانکننده نابرابریهای اقتصادی در داخل کشور، همگی بهطور غیرمستقیم بر موقعیت جهانی ایالات متحده تأثیر گذاشتهاند. همانطور که انسداد وریدی در نهایت عملکرد بدن را مختل میکند، انسداد شریانهای قدرت جهانی ایالات متحده نیز موجب تضعیف نقش آن در دنیای پیچیده امروز خواهد شد.
آینده ترامپ و هژمونی ایالات متحده، پایان یک دوره یا آغاز یک تحول؟
آینده ترامپ و سیاستهایش با توجه به روندهایی که در حال حاضر در عرصه جهانی و داخلی ایالات متحده مشاهده میشود، بهطور فزایندهای در معرض تضعیف است. قدرت ایالات متحده، که در دورانهای پیشین بر اساس اتحادهای بینالمللی، اقتصاد جهانی و موقعیت نظامی قوی بنا شده بود، اکنون با چالشهای داخلی و جهانی جدیدی روبهرو است که امکان ادامه هژمونی آن را بهشدت محدود میکند. از یک سو، قدرتهای نوظهور مانند چین و هند بهطور فزایندهای در حال رقابت با ایالات متحده هستند و از سوی دیگر، بحرانهای اجتماعی و اقتصادی داخلی در ایالات متحده باعث شده که موقعیت جهانی این کشور بهطور جدی در معرض تهدید قرار گیرد.
در این راستا، ترامپ در پی تحقق اهداف خود بهطور ناآگاهانه در مسیر تضعیف شریانهای قدرت جهانی آمریکا گام برداشته است. این روند، مشابه بیماری وریدی که در ابتدا نامحسوس است، اما بهطور تدریجی تأثیرات منفی خود را بر عملکرد کلی بدن بهجای میگذارد، بهطور غیرمستقیم هژمونی ایالات متحده را کاهش میدهد.
آینده ترامپ، اگر همچنان بر این سیاستها اصرار ورزد، ممکن است به پایان دوره سلطهگری ایالات متحده در عرصه جهانی منتهی شود. اما در صورتی که ایالات متحده به سمت بازسازی رویکردهای خود و تقویت روابط بینالمللی حرکت کند، ممکن است شاهد تحولی نوین در سیاستهای جهانی و در نتیجه تثبیت مجدد موقعیت ایالات متحده در سطح جهانی باشیم.
انتهای پیام/