تشییع پیکر یعقوب صباحی/ وداع با بازیگری که در سکوت ماند و با سکوتی عمیق رفت

تشییع پیکر یعقوب صباحی  وداع با بازیگری که در سکوت ماند و با سکوتی عمیق رفت
یعقوب صباحی، هنرمند متین و مهربان تئاتر ایران، با بدرقه چشمان اشکبار همکاران و دوستانش در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) آرام گرفت؛ بازیگری که در سکوت آمد، در سکوت ماند و با سکوتی عمیق، رفت.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، صبح امروز بیست و پنجم تیر ماه در مراسم تشییع یعقوب صباحی، جمعی از هنرمندان تئاتر گرد هم آمدند تا در کنار خانواده او، غم نبودنش را شریک شوند؛ در فضایی که بیشتر از آن‌که رسمی باشد، صمیمی، پرحسرت و از ته دل بود.

بهزاد فراهانی با وجود شکستگی دنده، و بهناز نازی با حال ناخوش، آمدند تا وداع آخر را به جا آورند.

حسین مسافرآستانه در سخنانی از نخستین دیدار با صباحی در دهه ۷۰ گفت و یادآور شد: او با استعدادی خیره‌کننده روی صحنه آمد، اما هرگز آن‌گونه که باید، قدر ندید». این نگاه، در تمام مراسم، مثل رگه‌ای از درد مشترک، بار‌ها تکرار شد: صباحی، بی‌حاشیه و درخشان بود، اما سهمش کمتر از آن‌چه باید، شد.

هنرمندی باوقار، بازیگری کم‌ادعا

سعید اسدی، مدیر انجمن هنر‌های نمایشی، یعقوب صباحی را نه فقط عضوی از خانواده تئاتر، که صدایی برخاسته از دل مردم خواند و گفت: درامی که او در آن نقش بازی می‌کرد، درامی بود از بقا در دل فنا.

سیروس همتی، همکار و همراه صباحی، نیز از تنهایی عجیبی سخن گفت که همیشه با این بازیگر بود: تنهایی‌ای که انگار بخشی از روش زیست هنری‌اش بود.

برادری که تئاتر را زندگی کرد

آرش دادگر و شهرام کرمی از گروه تئاتر «شایا»، با بغض و اشک از خاطرات دیرین گفتند؛ از صبوری، وقار و مهربانی هنرمندی که حتی در سخت‌ترین شرایط، اخلاق را کنار نگذاشت.

کرمی گفت: یعقوب فقط یک بازیگر نبود؛ مردی شریف بود، و ما به او عمو می‌گفتیم، چون بزرگی‌اش را می‌شد دید و حس کرد.

مرگ، پایان نیست

حمید نعیمی، دوست و همراه صباحی، گفت که مرگ او را پایان نمی‌داند بلکه آغاز رابطه‌ای دیگر می‌داند؛ رابطه‌ای که در دل و حافظه‌ هنری ادامه دارد. او در سخنانش به گونه‌ای شاعرانه، از صباحی خداحافظی نکرد بلکه سلامی دوباره فرستاد: یعقوب جان، دنیا را برایمان زیباتر کردی…

تئاتر، خانه دوم او بود

در پایان، آرش فلاحت‌پیشه، بازیگر و عضو هیأت‌مدیره انجمن بازیگران خانه تئاتر، با خوانش پیامی از سوی این انجمن و در حالی که به شدت احساساتی شده بود، گفت: یعقوب کسی بود که تئاتر را به من شناساند. این قرار ما نبود. او تازه داشت دیده می‌شد.

بدرقه‌ای با ترانه‌ای غم‌انگیز

مراسم با پخش ترانه «سلام‌ ای طلوع غریبانه عشق» به پایان رسید؛ ترانه‌ای که گویی برای وداع با صباحی سروده شده بود.

در کنار ده‌ها هنرمند از نسل‌های مختلف که در این مراسم حضور یافتند، بسیاری نیز با دل‌هایی اندوهگین از دوری، این وداع را پی گرفتند.

عکس‌ از میلاد میرزاعلی، عکاس ایران تئاتر است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب