سلام «الله» بر آن سردار بیسر

به گزارش خبرنگار آنا، ابوالفضل فیروزی شاعر و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی(ره) شهرری همزمان با ۱۴ محرمالحرام بند دوازدهم مثنوی «سلامنامه عشق» را با عنوان «سِرّعشق» در اختیار خبرگزاری آنا گذاشته است که از نظر مخاطبان میگذرد:
سِرّ عشق
مثنوی «سلامنامه عشق»
سلام حق به خورشیدی که برشد
بهروی نیزه رفت و ماهترشد
سلام ما به آن رأس بریده
که صد وادی، بدون پا دویده
سلام ما بر آن سر چون سمر شد
بروی نیزه، گه بر خاکستر شد
گهی در زیر پای روسیاهی
گهی بر اوج عرش پادشاهی
گهی بر نیزه در صحرای طَفّ بود
گهی زیر عبا، گه در صدف بود
گهی در چنگ «خولی» و«سنان» بود
گهی بر دست حوران جنان بود
گهی «فارالتَّنورش» بود مطبخ
گهی الله نورش بود مسلخ
گهی در خاک و خون گردیده مغروق
گهی در دست دزدان گشته مسروق
گهی بر نیزه میخوانده است قرآن
گهی در دیر ، راهب کرده گریان
به صندوقش معطر در حریری
گهی با کاروانش در اسیری
گهی خورجین «خولی» گه به خنجر
گهی بر گردن اسب ستمگر
گهی بر شاخهٔ خشک درختی
ندیده کس چو او این جور بختی
گهی در چشم «زینب» ماه تابان
گهی در باد ، با زلف پریشان
گهی «دروازه ساعات» در شام
گهی در خاک وگه چون ماه بر بام
گهی خنزیرهای با باد غبغب
به چوب خیزران کوبیدهاش لب
گهی آلوده از مِی گشته رویش
گهی با مشک و عنبر شسته مویش
گهی در دامن طفل سه ساله
شنیده در خرابه آه و ناله
سلام ما برآن عبدی که حق شد
سرش مانند یحیی در طبق شد
سلام الله برآن سردار بی سر
سری که نیزه بودش جای منبر
بر روی نیزه خواند آیات قرآن
که این باشد شگفتی؛ ای مسلمان!
«که ما سردار دلها و زعیمیم
نه چون «اصحاب کهف والرّقیمیم»
که ما بر دار سِرّ یار گفتیم
نه چون اصحاب کهف و غار خفتیم» (۱)
۱- مثأثر از آیات، اخبار و زیارات مأثوره
انتهای پیام/