۲۷/ خرداد /۱۴۰۴
در گفت وگو با آنا مطرح شد

نمایش «طناب» بازتاب حقیقت‌های ناپیدای زندگی روزمره است

نمایش «طناب» بازتاب حقیقت‌های ناپیدای زندگی روزمره است
اردلان رزمی بازیگر نمایش «طناب» گفت: این اثر فراتر از یک درام جنایی است و من آن را هشداری اخلاقی درباره بی تفاوتی، سکوت و مسئولیت ناپذیری در برابر خشونت توصیف می‌کنم. بازتابی از حقیقت‌های پنهان و جنابت‌هایی که بی صدا اما عمیق در زندگی روزمره جریان دارند.

اردلان رزمی بازیگر نمایش «طناب»، اثر پاتریک همیلتون به کارگردانی سیدامیرعلی میرزاد که این روز‌ها در تماشاخانه طهران به روی صحنه است، در گفت‌و‌گو با خبرنگار حوزه تئاتر خبرگزاری آنا با اشاره به نقش خود در این اثر نمایشی گفت: سر جانستون کنتلی، سرمایه‌دار و کلکسیونر انگلیسی، گرچه به ظاهر شخصیتی فرعی است، اما در این نمایشنامه بسیار مهم است. او پدر قربانی، رونالد کنتلی، است و حضورش در داستان، تنش اخلاقی و احساسی را به اوج می‌رساند. اگرچه او در صحنه‌ جرم نقشی مستقیم ندارد، اما حضور نمادین و انسانی‌اش باعث می‌شود جرم پنهان‌شده در بطن داستان جلوه‌ای دردناک‌تر و ملموس‌تر بیابد.

وی افزود: سر جانستون کنتلی با وقار و نجابت خاصی وارد فضای نمایش می‌شود؛ شخصیتی محترم، بافرهنگ و نجیب. رفتار او با دیگر شخصیت‌ها نشان‌دهنده‌ تربیت کلاسیک، اعتماد به دیگران و ایمان به نظم اجتماعی است. این وقار در تضاد شدید با کاری است که دو قاتل انجام داده‌اند. بخش بزرگی از جذابیت تراژیک این شخصیت، در ناآگاهی او از اتفاقی است که برای پسرش افتاده. وقتی تماشاگر می‌داند پسرش کشته شده و جسدش در همان اتاق پنهان است، ولی او با خونسردی حرف می‌زند، این تضاد حس اضطراب و دلهره‌ی شدیدی ایجاد می‌کند. بی‌خبری او نوعی مظلومیت انسانی را بازتاب می‌دهد.

این هنرمند تئاتر و سینما خاطرنشان کرد: درامی که در «طناب» شکل می‌گیرد، بسیار به شیوه‌ای هوشمندانه حول غیبت رونالد و حضور پدرش ساخته شده است. در واقع، سر جانستون کنتلی حامل بار احساسی‌ است که تماشاگر را درگیر می‌کند. او بدون اینکه خودش کاری کرده باشد، ما را با پیامد‌های فکری، فلسفی و اخلاقی جرم روبه‌رو می‌کند. او بازنمایی زندگی روزمره و بی‌گناهی در دل یک جنایت است. آرامش، ادب و انسان‌گرایی‌اش در برابر نخوت و برتری‌جویی قاتل، یادآور تضاد عمیق میان "عقل" و "احساس" است. وقتی سر جانستون در خانه‌ی قاتل حضور دارد، بی‌آنکه بداند پسرش کشته شده، صحنه پر از تنشی است که از تضاد آگاهی مخاطب و ناآگاهی شخصیت نشئت می‌گیرد. این شخصیت نه با عمل، بلکه با بودن خود، نمایش را عمیق‌تر و تکان‌دهنده‌تر می‌کند.

نمایش «طناب» بازتاب حقیقت‌های ناپیدای زندگی روزمره است

او همچنین گفت: نمایش «طناب» به موضوعات سنگینی مانند خشونت، تحقیر و بی‌احترامی می‌پردازد. برای انتقال واقعی این احساسات و عواطف سنگین، باید هم از تکنیک‌های بازیگری بهره برد و هم از درک عمیق روان‌شناختی شخصیت. پیش از هر چیز، باید دقیق بدانیم که شخصیت چرا خشونت می‌ورزد، تحقیر می‌کند یا عصبانی می‌شود. آیا از احساس برتری می‌آید؟ ترس، عقده، میل به اثبات خود یا نگرانی و غیره؟ هر دیالوگ یا کنش شخصیت را با پرسش «چه نیازی پشت این است؟ » تحلیل کرده و این نیاز‌ها دقیقاً ریشه‌ احساساتی هستند که در قالب شخصیت بروز می‌کنند.

وی افزود: برای رسیدن به این هدف، از تکنیک‌های مختلفی مثل «حافظه احساسی» استفاده می‌کنم. این تکنیک از بازیگری متد (متد بازیگر استانیسلاوسکی یا استراسبرگ) است که در آن به تجربه‌های واقعی گذشته خود رجوع می‌کنیم تا احساسی مشابه حس شخصیت را بازسازی کنیم. البته این کار باید با دقت و آگاهی صورت بگیرد، زیرا ورود به تجربه‌های احساسی واقعی گاهی سنگین است.

رزمی تاکید کرد: یکی دیگر از تکنیک‌های مهم در این نوع نمایش‌ها، تمرین با «زیرمتن» است. در نمایش «طناب»، بسیاری از احساسات به‌طور مستقیم بیان نمی‌شوند. شخصیت‌ها به ظاهر مؤدب‌اند ولی در دلشان نفرت، اضطراب یا تحقیر جریان دارد. این تضاد را باید تمرین و بازی کرد. مثلاً لبخند زدن در حالی که ته نگاه تحقیر یا تنفر موج می‌زند، یا گفتن جمله‌ای مودبانه با لحن پر از تمسخر.

او افزود: همچنین، کار با بدن، صدا و فضا نیز در این نوع نقش‌ها بسیار مهم است. احساسات سنگین مثل خشونت یا تحقیر فقط در صدا خلاصه نمی‌شوند. زبان بدن نیز بسیار مهم است؛ نگاه و واکنش‌ها می‌توانند حواس مخاطب را به موضوع یا شخصیت مهمی هدایت کنند. حرکات کنترل‌شده و محدود نشان‌دهنده سلطه یا سرکوب احساسات است. تنفس سنگین و منقبض بودن دست‌ها هم می‌تواند نشان‌دهنده خشمی فروخورده باشد. ایستادن بالاتر یا نزدیک‌تر از دیگران هم می‌تواند نشان‌دهنده تحقیر یا سلطه باشد.

این بازیگر درباره پیام نمایش «طناب» برای تماشاگران گفت: قطعا «طناب» فراتر از یک درام جنایی معمولی است. این نمایش در لایه‌های زیرین خود، نگاهی بسیار جدی و حتی هشدارآمیز به فلسفه، اخلاق و ماهیت انسان دارد. پیام‌های آن چندلایه‌اند و بسته به زاویه‌ نگاه تماشاگر، می‌توانند متفاوت درک شوند. نمایش به‌وضوح هشدار می‌دهد که فلسفه، اگر از اخلاق جدا شود، به ابزار توجیه جنایت تبدیل می‌شود. وقتی انسان فکر می‌کند 'می‌تواند' بدون عذاب وجدان بکُشد، اتفاقی هولناک رخ می‌دهد. همچنین، این نمایش نشان می‌دهد که فکر کردن به چیزی با انجام آن تفاوت دارد. ایده‌های فلسفی در جهان واقعی پیامد دارند، و گاهی بسیار مرگبارند.

او ادامه داد: «طناب» همچنین به پوچی سلطه‌جویی و جنایت برای اثبات برتری اشاره می‌کند. جنایت، حتی اگر از بیرون برنامه‌ریزی‌شده به نظر برسد، درون انسان را نابود می‌کند. انسان نمی‌تواند خود را از پیامد‌های اخلاقی اعمالش جدا کند. حقیقت همیشه حضور دارد؛ گناه پنهان‌شدنی نیست. حتی اگر به زیباترین شکل مخفی شود، باز هم حضور دارد. حقیقت زیرسطح زندگی پنهان می‌شود، اما همیشه در نزدیکترین فاصله به ما حضور دارد.

رزمی همچنین در پاسخ به این سوال که چطور در نمایش به تعادل بین طنز و جدیت دست یافته است، گفت: رسیدن به تعادل میان طنز و جدیت در نمایش‌هایی با مضامین تاریک مثل «طناب» یک مهارت حیاتی برای کارگردان و بازیگر است. در این اثر خاص، طنز نوعی طنز سیاه است، نه برای خنداندن، بلکه برای ایجاد فاصله عاطفی، ساختن تضاد دراماتیک و تقویت تنش روانی. شوخی در این نمایش، پوششی است برای وحشت نه برای تفریح. بازیگر نباید سعی کند خنده بگیرد، بلکه باید واقعیت موقعیت را صادقانه بازی کند. اگر موقعیت طنزآمیز باشد، خنده خودش می‌آید.

وی افزود: یکی از روش‌های طبیعی برای رسیدن به طنز در موقعیت‌های سنگین، استفاده از مکانیسم دفاعی انکار از طریق شوخی است. مثلاً وقتی سر جانستون در مورد بی‌خیالی پسرش صحبت می‌کند. در بسیاری از صحنه‌ها، ظاهر طنزآمیز است، اما معنای زیرین مرگ‌آور. مثلاً صحنه‌هایی که مهمانان دارند می‌خندند، در حالی که جسد در تابوتِ میز پنهان شده است. این تضاد، خنده را به ابزار ترس تبدیل می‌کند. با این کار، تماشاگر احساس ناامنی می‌کند و این چیزی است که درام را غنی می‌سازد.

وی در ادامه گفت: طنز، اغلب با ریتم تند و لحنی بی‌خیال شکل می‌گیرد؛ جدیت، با مکث، تأمل، و کشش جمله. در نمایش «طناب»، بازی با ریتم دیالوگ‌ها باعث می‌شود بین لحظات شوخ و سنگین نوسان ایجاد شود. در این نوع نمایش، طنز نه برای رهایی از تنش، بلکه برای افزایش تنش استفاده می‌شود. مثل کسی که وسط شکنجه می‌خندد، تماشاگر احساس سردی می‌کند، نه آسودگی.

رزمی در پایان به یکی از مهم‌ترین نکات اخلاقی نمایش اشاره کرد و گفت: پرسش عمیق و تکان‌دهنده‌ای که در «طناب» مطرح می‌شود، دقیقاً به هسته‌ اخلاقی نمایش و جهان واقعی ما می‌زند. چون در نهایت، قتل در این نمایش با سکوت اطرافیان، بی‌تفاوتی، و ایدئولوژی‌هایی که بدون مسئولیت پرورش می‌یابند، ممکن شده است؛ و این فقط داستان نیست. در زندگی روزمره، ما ممکن است قاتل نباشیم، اما سکوت ما، گاهی قتل انسانیت است. سکوت در برابر ظلم، یعنی تأیید پنهانی. شخصیت‌کشی، امیدکُشی، شأن‌کُشی، قتل‌هایی که دیده نمی‌شوند. بازی نکردن نقش 'تماشاگر خاموش' و قتل، همیشه با اسلحه نیست. گاه با بی‌رحمی کلامی یا نبود محبت است.

وی تاکید کرد: شاید ما هرگز ماشه را نکشیم، اما اگر نگاه‌مان را برگردانیم، اگر لبخند بزنیم در حالی‌که ظلم پشت‌سرمان رخ می‌دهد، ما نیز بخشی از طناب خواهیم بود، گره‌ای در قتل خاموش انسانیت.

نمایش «طناب» با بازی بهنام عموخلیلی، علی عبدالرحیم‌زاده، محمدعلی آقائی، سجاد جعفری، فاطمه شوقی، شکیبا معتضدی و اردلان رزمی تا ۲ خرداد در تماشاخانه طهران روی صحنه است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب