۲۷/ خرداد /۱۴۰۴

آواز‌های فیلسوفان سرزمین آفتاب و دریا از خیام

آواز‌های فیلسوفان سرزمین آفتاب و دریا از خیام
یکی از مـوسیقی‌های مـحلی یا سـنت‌های عامه در استان بوشهر، خیام خوانی یا خیامی یا شکی و شکیخوانی است. اینکه خیام خـوانی چـگونه از خراسان به بندر بوشهر آمده پرسش مهمی است که باید از طریق پژوهش بـه آن رسـید.

گروه فرهنگ خبرگزاری آنا ـ سید صادق شیخ زاده ،خـیام خوانی از شادیانه‌های مردم بوشهر است که در مجالس شادی، آیینی، مذهبی، سرور و بزم های دوسـتانه و عـمومی، جشن‌ها و عروسی‌ها اجرا میشود. خوانش رباعیات خیام و امثال آن را «خراباتیان» بـر عـهده دارنـد. علاوه بر کف زدن (شپ ١) دایره، تمبک، تمپو و ساز همبونه، نی یا نی فلوت یا نـی جـفتی هـم از سازهایی هستند که با رباعیخوانان همراهی میکند. خیام خوانی و پایکوبی شادمانه آن بـه «یزله» مـنتهی میشود. در رفتارشناسی‌های منطقه جنوب، یزله نوعی رقص عربی است که در واقع از مراسم حماسی، نمایشی و نیایشی بـه شـمار میرود و همراه با پیام‌های مبارزه طلبانه و یا پیروزی بر دشمن است

خراباتیان و خـیام خـوانان، رباعی‌ها را از بر کرده‌اند و اغلب اشعاری بـا مـضمون دنـیاباوری، سرخوشی، بهره مندی از حال و ... را با شور و هـیجان، هـمراه با کف زدن میخوانند.

گاهی نیز بنا به سلیقه خود، شعر‌ها را دستکاری میکنند. نـمونه ربـاعی‌ها با مصرع آغازین: این قافله عـمر عـجب میگذرد ـ نـازم بـه خـرابات که اهلش، اهل است ـ تا زهـره و مـه در آسمان گشت پدید ـ در کنج خرابات کسی پیر نشد ـ‌ای آنکه ز سروران عالم پیروز ـ شب شد کـه دگـر غنچه دهن باز کند ـ فردا عـلم نفاق طی خواهم کـرد ـ روزی اسـت خوش و هوا نه گرم اسـت و نـه سرد ـ خیام اگر ز باده مستی، خوش باش ـ آن قصر که بهرام در او جام گـرفت ـ تـو مپندار که من غیر تـو دلبـر گـیرم. البـته از شـاعران دیگری، چون حافظ، سـعدی و خـواجه عبدالله انصاری نیز اشعاری در خیام خوانی‌ها میخوانند که باید دو بیت باشد ولی از مثنوی و دوبیتی در این مـوسیقی اسـتفاده نمیکنند

به گمانم آنچه برای پاسخ گـفتن بـه پرسـش اول مـیتوان یافـت این است که دلایل مـختلفی بـرای ترویج اشعار خیام در بوشهر، آن هم در قالب موسیقی و سرور وجود دارد.

نکته نخست این است که بوشهر، شهری سـاحلی اسـت کـه مردم آن از طریق دریانوردی و ماهیگیری زندگی میکنند. خـیام اسـتاد ریاضـی، نـجوم و شـعر اسـت. ناخداها با بهره مندی از نجوم و ستاره شناسی در سفر‌های دریایی، خود را به ساحل میرسانند.

دوم اینکه شاد بودن مردم بوشهر با مضمون رباعی‌های خیام و زندگی در لحظه، تناسب دارد. سوم اینکه تـلفیق و ترکیب موسیقایی ادبیات بومی با ترانه‌های خیام و کاربرد سنت‌های محلی با طبع مردم ساحل نشین خلیج فارس سازگار است. شاید موسیقی و آواز ترانه‌های خیامی و یزله با موج خـیزی بـندر رابطه دارد. شروع موسیقی با شپ زدن و آرام آرام سرعت گرفتن آن، تصویری از حرکت ملوانان و جارچیها، ناخدا‌های صبور و تلاشگر را تداعی میکند

حضور افراد از هر گروه و دسته در محافل و مجالس عمومی، مهمانیها، آیین‌های شادمانه یا سوگواری، نشست‌های دوسـتانه هـمسالان مانند پادگان ها، دانشگاه هـا و مـراکز تجاری و ... سخنان خاصی را در پی دارد که گاه به خوانش اشعار و سروده‌های نام آوران ادب فارسی همچون خیام نیز منتهی میشود. واژگان کلیدی و بن مایه های فکری خـیام، مـواردی هستند که در زیست عـادی و روزمـره مردم دیده میشوند. برای نمونه در رباعی زیر، نگاه فلسفی و دقیق خیام به هر ذره خاک، انسانی را تصویر میکند که درگذشته است و خاک او در جهان امروزی ما بر اشیا نشسته است

هر ذره کـه بـر روی زمینی بوده است خورشید رخی، زهره جبینی بوده است

گـرد از رخ نـازنین بـه آزرم فشــان کان هم رخ و زلف نازنینی بوده اسـت

این رباعی با رباعی‌های دیگر خیام، هم مضمون است که در گفت وگـوهای مـحلی و محفلی، بـار‌ها شاهد خوانش آن با انگیزه‌های مختلف بوده‌ایم:

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است در بند سر و زلف نگاری بـوده است این دسته که بر گردن او میبینی دستی است که بر گـردن یاری بـوده اسـت.

یا:

این سبزه که بر کنار جویی رسته است گویی ز لب فرشته خویی رسته است تا، بر سر سبزه پا بـه خـواری ننهی کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است

در رباعی دیگری نیز از وضعیت خاک شـدن اجـزا و نـابودی پیکر مادی در گذر زمان و سرنوشت سخن میگوید:‌ای دل، چو زمانه میکند غمناکت ناگه برود ز تن، روان پاکـت بر سبزه نشین و خوش بـزی روزی چند زان پیش که سـبزه بردمد از خاکت

این نوشته ها و سروده ها جز از روانی تازه و بدیع بر نمی آید و همانطور که مقبول طبع آگاهی عامه است  آنچنان که باید مسیر تجلی در معنا و ریتم را درک کرده است تا مورد کاربرد مردمان دیار دریا و افتاب قرار گیرد و از رنج زیست بکاهد و کیفیت اندیشه را ژرفا بخشد.

* ١. شپ (aps) در زبان لری و بوشـهری و مـنـاطقی از زاگــرس بـه مـعنـای دســت زدن، کــف زدن اسـت. شـپاله (leapas) هم بـه معنای دست زدن شادی و تشویق آمیز به کار میرود

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب