هوشمصنوعی در اتاق درمان فروید؛ روانکاوی یا تقلید؟
وقتی نام «تراپی» به میان میآید، هنوز تصویر کلاسیک اتاقی ساکت، یک مبل راحتی و گفتوگویی انسانی در ذهن نقش میبندد. اما این تصویر بهتدریج جای خود را به یک مکالمه متنی یا صوتی با هوش مصنوعی در خانه میدهد. مدتی است که مسئله مشاوره رواندرمانی (Therapy) با هوش مصنوعی در شبکههای اجتماعی، بهویژه در توئیتر، مورد بحث بسیاری از کاربران است. اکثریت موافق معتقدند هوش مصنوعی بهمراتب رواندرمانگر (Therapist) بهتری نسبت به انسانها است؛ استدلالشان این است که هوش مصنوعی به تمامی کتب و مقالات روانشناسی دسترسی دارد و آثار روانشناسان بزرگ را بهتر از انسانها میداند. مسئله دیگر این است که هوش مصنوعیها رایگان هستند یا در بسیاری از موارد، خرید اکانت یکماهه هوش مصنوعی بسیار ارزانتر از چند جلسه رواندرمانی است.
هوش مصنوعی بهترین رواندرمانگری بود که داشتم
سه روز قبل، مقالهای در روزنامه New York Post از تجربه یک خانم در تراپی با هوشمصنوعی منتشر شد. خانم وودز، ۳۵ ساله، میگوید با بیش از ده روانشناس، رواندرمانی را تجربه کرده است، اما هوش مصنوعی بهترین رواندرمانگر او بوده است. یک تصور رایج بین درمانگران وجود دارد که میگوید: درمانگر نباید به بیمار راهحل بدهد؛ اما هوش مصنوعی اینگونه نیست. البته او هوش مصنوعی را برای درمان مشکلاتی مانند افسردگی و اضطراب پیشنهاد میکند و برای مشکلات جدیتر سلامت روان، آن را مؤثر نمیداند.
میگویند، اگر افکار آسیبزنندهای دارید، حتماً با یک انسان دیگر صحبت کنید و در این رابطه خانم وودز میگوید این حرف بسیار قابل درک است؛ اما در جهانی که تنهایی در میان انسانها امری بسیار رایج است، شما باید با هر ابزاری که در دسترس است، صحبت کنید. بهعنوان مثال، شاید شما در ساعت سه نیمهشب به رواندرمانگر خود دسترسی نداشته باشید، یا تماس با دوستانتان موجب مزاحمت شود و ممکن است صحبت با خانواده برای شما مشکل باشد؛ بنابراین، صحبت با هوش مصنوعی خیلی بهتر از صحبت نکردن است.
از «بازی تقلید» تورینگ تا شبیهسازی فروید
از دیگر قابلیتهای هوش مصنوعی که توجه را جلب میکند، قدرت تقلید و شبیهسازی است. در واقع، همین قدرت تقلید توانسته او را تبدیل به هوش مصنوعی کند. برویم به سال ۱۹۵۰ و انتشار اولین مقاله در رابطه با هوش مصنوعی که توسط آلن تورینگ، ریاضیدان بریتانیایی، با نام «بازی تقلید» منتشر شد. این مقاله سنگبنای اندیشه هوش مصنوعی شد.
او برای پاسخ به این پرسش که «آیا ماشینها میتوانند فکر کنند؟» آزمایشی پیشنهاد داد: اگر ماشینی بتواند در گفتوگو انسان را قانع کند که یک انسان واقعی است، میتوان آن را هوشمند دانست. این آزمون، بعدها به نام خودش ثبت شد: آزمون تورینگ.
هفتاد سال از آن زمان گذشته است. امروز، برخی هوشهای مصنوعی میتوانند گفتوگویی شبیه به رواندرمانگران بزرگ، از فروید و یونگ تا راجرز، را بازسازی کنند. کاربر پرسشی درونی مطرح میکند و هوش مصنوعی، با تقلید لحن و نظریههای این چهرهها، پاسخ میدهد. اما پرسش تورینگ همچنان پابرجاست: آیا این تقلید از همدلی و درک انسانی، کافی است؟ یا ماشینها فقط نقش رواندرمانگر را «بازی» میکنند؟
اما رباتها درد را نمیفهمند
شاید به آن مرحله رسیدهایم که میدانیم هوش مصنوعی بهنوعی مقلد است و توانایی ساخت شبحی از رواندرمانگران بزرگ تاریخ را دارد. با اینحال، چه دلیل یا دلایلی وجود دارد که او هنوز کاملاً جایگزین رواندرمانگران نشده است؟
مارک آگوستین، رواندرمانگر آلمانی، در یادداشتی به مسئله کلید رواندرمانی مؤثر اشاره میکند که شامل عواملی انسانی مانند همدلی و امید میشوند. گوش دادن و به اشتراک گذاشتن احساسات و افکار، اساس ارتباط انسانی را تشکیل میدهند و برای ایجاد پیوند اعتماد بین بیمار و درمانگر بسیار مهم هستند؛ که بدون آن، رواندرمانی محکوم به شکست است. او معتقد است هوش مصنوعی میتواند ابزاری باشد که به ما در درمان کمک میکند، اما جایگزین شدن آن دور از ذهن است.
رواندرمانگری که دادهکاو است
بعد از هفتخوان رستم، بهتر است به سراغ دو دیو مرحله آخر برویم. فرض کنید درمان را با هوش مصنوعی شروع کردهاید و او تمرین یا درمانی را توصیه کرده است که نهتنها به بهبود شما کمک نکرده، بلکه تشخیص اشتباه داشته و مشکلاتتان افزایش یافته است. حالا مسئولیت این اشتباه بر عهده چه کسی است؟ آیا میخواهید از هوش مصنوعی شکایت کنید؟
احتمالاً یک عذرخواهی به شما تحویل میدهد و راهحل دیگری پیش روی شما قرار میدهد. چه چیزی تضمین خواهد کرد که این راهحل نیز اشتباه نباشد؟ دیو این مرحله، عدم وجود تعهد و اخلاق است و شما نمیتوانید از یک ماشین انتظار داشته باشید.
از مهمترین ویژگیهای یک رواندرمانگر، حفظ اسرار و حریم خصوصی بیماران در اتاق درمان است. بررسیها نشان میدهد انسانها با هوش مصنوعی بسیار راحتتر اسرار خود را فاش میکنند؛ رازهایی که شاید با صمیمیترین دوستان خود به اشتراک نگذارند و از بیان آن نزد رواندرمانگر هراس دارند.
وبسایت خبری فناوری The Verge در گزارشی، هوش مصنوعی را یک دستگاه نظارتی توسط دولت آمریکا خوانده است و آن را به کارمندان دولتی تشبیه میکند که در حال جمعآوری دیتا هستند؛ مسئلهای که کنترل بیسابقهای بر ذهن انسانها را نشان میدهد. در این گزارش، از مدیران شرکتهای هوش مصنوعی انتقاد میشود که از مردم میخواهند جزئیات بیشتری را به هوش مصنوعی ارائه دهند، اما از دولتی حمایت میکنند که نسبت به حریم خصوصی انسانها بیاعتنا است.
روابط میان انسان، از درکی شکل میگیرد که از تجربه زیسته میآید، نه از دادهها. شاید ماشینها بتوانند نقشهای زیادی را بازی کنند، اما تا وقتی نتوانند «درد» را بفهمند، نمیتوان آنها را جایگزین دانست. بازی تقلید ادامه دارد، اما آیا واقعا انسان توسط الگوریتمها و دادههای آماری شنیده میشود؟
درک، محصول زیستن است نه محاسبه
هوش مصنوعی میتواند صدای فروید را تقلید کند و در نیمهشب پاسخ دهد، اما در دسترس بودن تنها ویژگی برای رواندرمانی نیست. روابط میان انسان، از درکی شکل میگیرد که از تجربه زیسته میآید، نه از دادهها. شاید ماشینها بتوانند نقشهای زیادی را بازی کنند، اما تا وقتی نتوانند «درد» را بفهمند، نمیتوان آنها را جایگزین دانست. بازی تقلید ادامه دارد، اما آیا واقعا انسان توسط الگوریتمها و دادههای آماری شنیده میشود؟
رومن راچکا، رئیس انجمن روانشناسی بریتانیا، در گفتوگو با روزنامه The Guardian درباره رواندرمانی با هوش مصنوعی گفته است: «هوش مصنوعی مزایای زیادی برای جامعه دارد، اما نمیتواند جایگزین حمایت انسانی برای سلامت روان شود. این ابزار توان بازآفرینی همدلی واقعی انسانی را ندارد و این خطر وجود دارد که بهجای ایجاد یک ارتباط معنادار، تنها توهمی از ارتباط را به کاربر القا کند. همچنین، نگرانیهایی جدی درباره حریم خصوصی دادهها و خطر وابستگی افراطی به فناوری مطرح است. با این حال، اگر بهدرستی بهکار گرفته شود، هوش مصنوعی میتواند فضایی بینام و عاری از قضاوت فراهم کند که بهصورت شبانهروزی و بدون وقفه در دسترس است؛ امکانی که میتواند بهعنوان مکملی سودمند در کنار خدمات حضوری سلامت روان ایفای نقش کند.»
انتهای پیام/