رئیس دانشگاه خواجه نصیر: کارآموزی در ایران یک عنوان است، نه تجربه واقعی
به گزارش خبرگزاری آنا، در عصری که سرعت تغییرات تکنولوژیک از سرعت تغییرات برنامه درسی دانشگاهها پیشی گرفته است، نظام آموزش عالی در ایران با یک دو راهی بزرگ مواجه است: تداوم در آموزش مبتنی بر محفوظات یا جهش به سوی مهارتمحوری عملیاتی؟، ما امروز شاهدیم که فارغالتحصیلان ما در بازارهای جهانی به سرعت انطباق پیدا میکنند، اما در داخل کشور، شکاف میان تئوری دانشگاهی و نیازهای فوری صنعت همچنان یک چالش اساسی باقی مانده است. از سوی دیگر، تیمهای دانشجویی که با وجود فشار نمرات، با شور و اشتیاق پروژههای پیچیده را پیش میبرند، نشان میدهند که پتانسیل عملیاتی در دانشگاه وجود دارد.
در گفتوگو با حمیدرضا تقی راد رئیس دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، قصد داریم به این سوالات اساسی پاسخ دهیم که چگونه میتوانیم با تکیه بر تجربیات موفق بینالمللی مانند برنامه مکاترونیک، آموزش را از حالت نظری خارج کرده و آن را عملاً با نیازهای بازار کار همسو کنیم؟ نقش حیاتی کارآموزی معنیدار چیست و چگونه میتوان از ظرفیت عظیم دانشآموختگان قدیمی به عنوان یک پل ارتباطی دو سویه با صنعت استفاده کرد؟
ساختار فعلی آموزش مهندسی در دانشگاهها (مانند مکانیک، برق و رشتههای عمومی) چه نقدی را متوجه خود کرده است؟
ساختار آموزشی فعلی به گونهای است که مهارتآموزی دانشجویان بسیار گسترده میشود و ممکن است به سمت غیرعملیاتی شدن پیش برود. این ساختار باعث میشود دانشجویان صرفاً به دنبال پر کردن ذهن خود با محفوظات باشند، در حالی که آموزش نوین نشان میدهد بسیاری از مسائل خارج از کلاس درس قابل یادگیری هستند.
نقش مهارتهای نرم در مقابل تخصص؛ کدام یک اولویت دارد؟
دیدگاه شما در مورد اضافه شدن مهارتهای نرم به کنار مهارتهای تخصصی چیست؟
من کاملاً میپذیرم که اضافه شدن مهارتهای نرم موضوعی وسیع و بینرشتهای است و کار سختی محسوب میشود، اما این مسیر قابل انجامتر است. هدف اصلی آموزش نباید پر کردن ذهن دانشجو با محفوظات باشد؛ بلکه باید به آنها یاد داد که چه چیزی را یاد بگیرند و چگونه از خلاقیتهای خود برای آینده شغلیشان استفاده کنند.
اثبات کارایی محتوای درسی؛ موفقیت فارغالتحصیلان در خارج از کشور
اگر محتوای درسی فعلی چندان کاربردی نیست، چرا فارغالتحصیلان ما در محیطهای بینالمللی موفق عمل میکنند؟
این دلیل روشنی دارد؛ همین فارغالتحصیلان ما وقتی به محیط خارج از کشور میروند که احتیاج به مهارتهای فراوانی دارند، خیلی خوب آنجا تطبیق پیدا میکنند و کارشان را انجام میدهند. این نشان میدهد که ما پایه لازم را فراهم کردهایم، هرچند برنامه درسی ما بر اساس این رویکرد تدوین نشده باشد.
چه اقدامی برای نزدیک کردن آموزش دانشگاهی به فضای صنعت حیاتی است و تجربه بینالمللی در این زمینه چگونه است؟
آنچه ما نیاز داریم، کارآموزی یا کارورزی معنیدار است. در خارج از کشور، یک ترم دانشجو را آزاد میکنند و حقوق یک کارشناس را به او میدهند تا در صنعت کار کند؛ این کارآموزی معنیدار است. در مقابل، ما حدود ۴۰۰ ساعت کارآموزی در دوره کارشناسی داریم که دانشجویان دوست دارند در فضاهای علمی کار کنند نه مهارتهای شغلی. این نیاز به تغییر دارد.

پروژه محوری و ترکیب استادان دانشگاهی با کارشناسان صنعت
در دانشگاه خواجه نصیر از سال دوم کارشناسی، تقریباً تمام دروس را با یک پروژه به اتمام میرسانیم. این پروژه در واقع تمرین مهارتآموزی است؛ از بابت زمانبندی کار، گزارشنویسی، استفاده از منابع غیر از استاد و.... علاوه بر این، ما برای دورههای مهارتمحور، استاد صنعتی را به کلاسها میآوریم که ادبیات عملیاتی آنها با ادبیات استادان آکادمیک متفاوت است و این ترکیب بسیار مؤثر است.
هشدار درباره افراط در مهارتمحوری؛ تجربه رشته مکاترونیک
آیا تمرکز بیش از حد بر مهارتمحوری خطراتی به همراه دارد؟
بله، بزرگترین آفت این است که ما بیش از حد مهارتمحور شویم یا کلاً درسهای پایهای مانند ریاضیات را حذف کنیم و صرفاً بر مهارتمحوری کار کنیم. در رشته مکاترونیک، ما ۲۰ سال پیش (حدود ۲۰۰۵) در کنفرانسی در سوئیس متوجه شدیم که ده دانشگاه برتر جهان در حال اجرای آزمایشی برنامههای مهارتمحور هستند. اگرچه ما از لحاظ قانونی نمیتوانستیم دقیقاً همان مسیر را برویم، اما شکل آن را پیادهسازی کردیم که بسیار موفق بود، اما نیازمند زیرساختهای فراوان است.
مدل آموزشی پیشگام رشته مکاترونیک (به عنوان مثالی از آموزش مهارتمحور) چگونه عمل میکند؟
در این مدل، به دانشجویان تجهیزات داده میشود و از آنها خواسته میشود تا پروژهای بسازند. دانشجویان ورودی که از کالج یا دوازدهم آمده و هنوز دانش فنی ندارند، به راحتی به اینترنت مراجعه کرده و مفاهیمی مانند میکروالکترونیک و میکروکنترلرها را جستوجو و یاد میگیرند. این یادگیری عملی در قالب یک مسابقه هیجانانگیز شکل میگیرد و بر اساس آن، نیازهای یادگیری خود را شناسایی میکنند.
موفقیتهای بینالمللی و چالش اجرای بومیسازی
برنامه آموزشی مبتنی بر مسابقه در این رشتهها چه دستاوردهایی دارد و چرا اجرای کامل آن در ایران دشوار است؟
این دانشجویان پس از یک ترم یادگیری فشرده، سه سال برنامه آموزشی دارند و سال پایانی در مسابقات بینالمللی شرکت میکنند (مثلاً در حوزههایی مانند رباتیک یا ماشینهای سلول خورشیدی). اما اجرای کامل این برنامه در ایران به دلیل مشکلات زیرساختی بسیار دشوار است؛ فراهم کردن امکاناتی که بتوان فضای مسابقه را برای دانشجویان ایجاد کرد، کار سخت و کمقابلیت اجرایی است.
قربانی شدن معدل برای کسب مهارت
تجربه شما از هدایت تیمهای دانشجویی در کنار فعالیتهای درسی آنها چگونه بوده است؟
در طول سالهای گذشته، من تیمهای دانشجویی را در کنار کارهای درسیشان هدایت کردهام. نکته قابل توجه این است که معمولاً معدل و نمرات این دانشجویان پایین میآمد، اما آنها کار یاد میگرفتند. مهمترین دستاورد ما تعداد زیاد جوایز کسب شده در مسابقات داخلی و بینالمللی نیست، بلکه شخصیت این دانشجویان است؛ تعداد بسیار زیادی از این افراد به دلیل کارهای خوبی که توانستند انجام دهند، در کشور باقی ماندند.

ظرفیت عظیم دانشآموختگان و لزوم ارتباط دو سویه با صنعت
با توجه به تعداد زیاد فارغالتحصیلان دانشگاههایی مانند خواجه نصیرالدین طوسی (بیش از ۳۵ هزار دانشآموخته)، چرا این ظرفیت به خوبی مورد استفاده قرار نگرفته است؟
دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی با وجود دانشآموختگان فراوان، کمتر از این ظرفیت استفاده کرده است، برخلاف دانشگاههای بزرگی مثل شریف یا تهران. این ظرفیت نباید صرفاً به عنوان حامی مالی یا خیر دیده شود که تجهیزات بدهد؛ این پتانسیل بسیار بزرگتر از این حرفهاست. این فارغالتحصیلان که سالهای پرورشی خود را در دانشگاه گذراندهاند، بینهایت مایل به همکاری هستند.
ادغام ظرفیت فارغالتحصیلان در تصمیمسازی دانشگاه
باید این ظرفیت را در تصمیمسازیها وارد کرد؛ در بحثهای برنامههای درسی و همچنین در سرمایهگذاریهایی که دانشگاه روی اموالش انجام میدهد. اگر مدلهای اقتصادی مناسبی طراحی و پیشبینی شود تا قابل اجرا باشند، استفاده از این پتانسیل بزرگ ممکن خواهد بود. ایجاد یک سازمان مردمی (NGO) با شکل کاملاً غیردولتی و غیرحکومتی، میتواند در اهداف دانشگاه بسیار کمککننده باشد.
انتهای پیام/


