نگاهی به نمایش «مجسمه‌ها»

همه‌ ما مجسمه هستیم!

همه‌ ما مجسمه هستیم!
این شب‌ها نمایش «مجسمه‌ها» در عمارت نوفل لوشاتو روی صحنه است که قدرت و قوامش را نه از ابعاد صحنه، دکور و هیچ یک از جذابیت‌های این چنینی نمی‌گیرد بلکه با طراحی هوشمندانه یک اجرای پلتفرمی و چندسویه، ابعاد و ظرفیت‌های تازه‌ای پیش روی تماشاگر می‌نهد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، مجید رضا پورعباسی نویسنده و پژوهشگر تئاتر در یادداشتی اختصاصی نگاهی به نمایش مجسمه‌ها نوشته ژانت نیپریس و کارگردانی حمید عبدالحسینی بدین شرح داشت:

این شب‌ها نمایشی در عمارت نوفل لو شاتو روی صحنه است که قدرت و قوامش را نه از ابعاد صحنه ونه از دکور پرطمطراق و نه از هیچ یک از جذابیت‌های این چنین نمی‌گیرد بلکه با طراحی هوشمندانه یک اجرای پلتفرمی و چند سویه، ابعاد و ظرفیت‌های تازه‌ای را پیش روی تماشاگران می‌نهد و از ورای روایت یک ماجرای ساده و سر راست توفیق می‌یابد تا تماشاگران را با دل‌هایشان به سرنوشت روبرتو دافرالیزی و جنی آمس پیوند زند.

بازی‌های درخشان بازیگران خاصه هنرنمایی بازیگر خانم آمس در یادماندنی است و به خوبی نمود مناسبی از کاربرد اکت و خنده‌ پنهان شونده در چشم‌ها و میمیک را بازتاب می‌دهد تا بیش از پیش روبرتو را از غار تنهایی‌اش بیرون آورد. آری جنی، تمام آنچه روبرتو نیاز دارد تا اورا فردی مناسب به جهت درد و دل بیابد داراست و ارزش انتخاب کارگردان را چند برابر می‌کند.

متین میرزایی یک نابینای مجسمه ساز را هنرنمایی می‌کند و سیر و سلوک او را جان می‌بخشد، اما به زعم نگارنده بهترین بازیگران مجسمه‌ها در واقع خود مجسمه‌ها هستند. این مجسمه‌ها به قدری دقیق در نقش خود غوطه ورند که حتی اثری از حرکت‌های اضافه نظیر پلک‌زدن و ... نامشخص است. دراین اجرا حتی تماشاگر هم جزئی از مجسمه‌ها و فضای کارگاه است و این و همه‌ آنچه در محاسن آن پیش‌تر گفته شد ماحصل کار کارگردان خلاق و خوش فکری ست که می‌تواند سالنی را که ممکن است برخی استاندار‌های اجرایی را هم به تمامی نداشته باشد به لوکیشن موردنظر اجرای اش تبدیل می‌کند آن هم نه با المان‌های رایج بلکه از طریق کار با جزییات یعنی پردازش درست آدم‌ها با مجموعه‌ای از احساسات مختلف و پیش آوردن موقعیت‌های نمایشی و بصری.

نگاه کنید به رفتن برق کارگاه که چقدر خوب ما را برای لحظاتی با روبرتوی نابینا و ندیدنش همراه می‌کند و چه هنرمندانه جنی را در درک فضای ذهنی او فرو می‌برد.

حمید عبدالحسینی با مجسمه‌ها ثابت می‌کند کارگردان مولفی است که می‌داند چه می‌خواهد؛ ارتباط روبرتو و جنی به قدری قوی و جذاب است که تماشاگر گوش‌اش را بر آلودگی‌های صوتی پیرامون می‌بندد و با چشم دل به نظاره‌ فرجام این رابطه می‌نشیند؛ رابطه‌ای که از سیاهی و ناامیدی به سپیدی و امید می‌رسد و عشق را از گرو بودن در کالبد آدمک‌های مصنوعی به جسم زنده‌ انسانی ارمغان می‌آورد.

 

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا