سمن قناد در گفت‌وگو با آنا

پدرم راهنما بود اما مسیر بازیگری را خودم ساختم/وقتی تئاتر، تخیل و احساسات با هم هم‌آوا می‌شوند

پدرم راهنما بود اما مسیر بازیگری را خودم ساختم وقتی تئاتر، تخیل و احساسات با هم هم‌آوا می‌شوند
سمن قناد، بازیگر و فارغ‌التحصیل دانشگاه سوره و فرزند مجید قناد می‌گوید: همیشه تمایل داشتم اگر وارد فضای بازیگری یا حتی وارد فضای کارگردانی می‌شوم فارغ از اینکه به هرحال پدری دارم که مرا راهنمایی کرده و می‌کند، باشد. اگر قرار است کسی مرا انتخاب کند به خاطر توانمندی‌های خودم انتخاب کند، اینکه فکر کند سمن قناد از پس این نقش بر می‌آید، چون روی بدن و بیانش مسلط است، ایده دارد و خلاق است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، سمن قناد؛ بازیگر نمایش «مریخی‌ها مامان می‌خوان» به کارگردانی محمد عبدی و تهیه کنندگی مجید قناد که تا پایان شهریور ساعت ۱۸ در تالار هنر به اجرا می‌رود ، متولد پنجم آذرماه ۱۳۶۹ و فارغ التحصیل دانشگاه سوره است. از سال ۹۰ به صورت حرفه‌ای وارد فضای تئاتر شده و تا امروز تجربه سه کارگردانی نمایش «خونه ما» در سال ۹۴، نمایش «کلنگی، قابل سکونت» در سال ۹۸ و «شکافتن کام ماهی» در سال ۱۴۰۲ در مجموعه‌ تئاتر شهر را داشته است به بهانه این اجرا با او به گفت‌و‌گو نشستیم:

نمایش «مریخی‌ها مامان می‌خوان» چه حرفی برای کودکان و نوجوانان دارد؟

این نمایش را یک کار چند بعدی می‌بینم. از یک طرف تاثیر تکنولوژی در نسل جدید را تحلیل می‌کند و در بُعد دیگر موازی با آن نقش خانواده مخصوصا مادر را بررسی کرده و به ارتباط کودک با والدین از منظر جهان امروزی می‌پردازد. اینکه در کنار استفاده از تکنولوژی چگونه با آدم‌های مهم زندگیمان ارتباط برقرار کنیم. یا اینکه متوجه شویم خوشبختی و آرامش در ساده‌ترین لحظات زندگی ما جریان دارد و دیدگاه‌هایی در این راستا؛ و البته امیدواریم این پیام را به مخاطبانمان داده باشیم.

اجرای نمایش برای کودکان سخت‌تر است یا بزرگسالان و علت آن چیست؟

هر کدام سختی‌های خودش را دارد، اما فکر می‌کنم که اجرا برای کودکان سخت‌تر است. البته که در رزومه کاری من تجربه اجرای کار‌های بزرگسال بیشتر است؛ و می‌توانم بگویم در کل تخصص و دغدغه‌ من، کار برای بزرگسالان بوده و لازم به ذکر است بگویم در سه پروژه‌ای که اجرای کار کودک داشتم با آقای عبدی همکاری داشته‌ام. شاید، چون نگاهشان را دوست داشتم واعتقاد دارم بسیار زیاد به آموزش به کودکان اهمیت میدهند و به هیچ وجه نگاه سطحی ندارند.

همانطور که گفتم به نظرم کار تئاتر برای کودک خیلی سختتر است، چون مستقیما با تخیل کودک سرو کار داریم. کودکی که فی نفسه منبع سوال و کنجکاوی هست و شما باید نگاهی جامع داشته باشید و در عین سادگی سطحی نباشید. بزرگسالان ممکن است منطقی‌تر با اثری برخورد کنند و جا‌هایی از ابهام‌ها عبور کنندو، اما بچه‌ها نه؛ چون برای آنها نه محدودیت‌ها معنا دارد نه نشدنی ها. آنها در صحنه توقع جادو دارند. برای آنها هیچ چیز نشدنی نیست و این همان نقطه‌ی سختی کار کودک است که باید بتوانید رضایت شان را جلب کنید.

پدرم راهنما بود اما مسیر بازیگری را خودم ساختم/وقتی تئاتر، تخیل و احساسات با هم هم‌آوا می‌شوند

چالش‌های نقش و بازی در این نمایش چه چیز‌هایی برای شما بوده است؟

در این نمایش من نقش یک مامور فضایی مریخی به نام زوپو را دارم؛ و بازی من وابسته به حرکات بدنی و اکروباتیک هست؛ که اول باید فضایی خلق می‌کردیم که واجد ویژگی‌های یک شخصیت آدم فضایی باشد و مثلا اگر قرار است یک ربات مریخی باشد که توسط یک مریخی دیگر ساخته شده چه فرمی برای راه رفتن و یا حرف زدن او در نظر گرفته شود و این فرم بدین صورت شد که در قالب شیوه‌ی راه رفتن روی صحنه (چهار دست و پا) و همزمان قدرت پرواز او با مکانیسمی باشد که این کاراکتر را بین زمین و آسمان معلق نگه دارد و نتیجه همین اجرایی شد که مشاهده فرمودید. اما بیشترین چالش اینجاست که، چون ما هیچ ذهنیتی از اینکه مریخی‌ها چه مدل موجوداتی هستند ، نداریم باید سعی میکردیم که با ایده‌های بدیع و در عین حال کودکانه فضایی خلق کنیم که تماشایی و جذاب باشد و طبعا سخت‌ترین بخشش، قسمت‌های فیزیکال اجرا بود.

چقدر همزاد پنداری کردید با نقشتان و با آن ارتباط گرفتید؟

من در کل نقش‌هایی را می‌پذیرم که برایم خاص و پرچالش باشند؛ به همین خاطر برایم نقش زوپو بسیار جذاب و پرچالش بود. زوپو ماموری که از مریخ به روی زمین می‌آید و وظیفه دارد مادرانی که بچه هاشان با آنها ارتباط خوبی نداشتند یا به زبان ساده تری قدرشناس مادرانشان نبودند را به فضا ببرد تا بتوانند از آنها مادران پلاسما یا ربات‌های مادر نما بسازند.

به نوعی شاید، چون جای خالی مادر در زندگیِ مریخیِ آنها احساس می‌شد؛ و به این صورت کم کم با احساسات آشنا می‌شود و متوجه مقوله‌ی دوست داشتن می‌شود و این پروسه‌ی شناخت احساسات و درک احساساتی که پشت سر می‌گذارد برای من خیلی جذاب بود. چون کارکتری بوده که در ابتدا هیچ چیزی از مقوله‌ی احساسات نمی‌دانست و حتا درک اینکه دوست داشتن چه مفهومی دارد را نداشت و وقتی با این مقولات رو‌به‌رو می‌شود و درونش تغییراتی ایجاد می‌شود؛ به توجه و احساسات و حتا بغل کردن مادرانه بسیار علاقمند می‌شود و این تجربه حتا از نظر احساسی برایم بسیار عجیب بود و چالش جذابش این بود که از طرفی همذات پنداری با این شخصیت برایم سخت بود، چون طبعا ما پیش فرض و درکی از احساسات داریم و از طرف دیگر می‌توانستم زوپو را لمس کنم.

وضعیت تئاتر امروز ما را چگونه می‌بینید؟

این سوالی است که همیشه جای بحث و گفت‌وگویی مفصل  دارد. اما به طور خیلی خلاصه فکر می‌کنم هنر تئاتر از یک طرف نیاز به حمایت خیلی بیشتر و از طرف مقابل هم نیاز به تعمق و تلاش بیشتر دارد؛ که در حال حاضر از هر دو سو متاسفانه دچار خلا و کمبود‌هایی هستیم. اما این تعامل کاملا دو سویه است و باید از هنر تئاتر حمایت شود تا دیده شود و جایگاهی بیشتر از آنچه هست و در شان این هنر اصیل می‌باشد به آن بازگردد.

به نظر شما چرا تئاتر در سبد فرهنگی مردم کم‌تر از سینما قرار دارد و کمتر کودکان خود را برای دیدن نمایش می‌آورند؟

جواب این سوال دقیقا در ادامه صحبت قبلی ما است. من فکر می‌کنم، چون تریبونی برای معرفی و آشنایی با هنری مثل سینما در دسترس همگان و در هر خانه‌ای وجود دارد. باید بپذیریم که هنر، نیاز به حمایت و تبلیغ دارد و معرفی تئاتر صرفا توسط هنرمند به فرجام نمیرسد. همانطور که متاسفانه کتاب خوانی هم در سبد فرهنگی ما کمتر قرار دارد و نویسنده نمیتواند دست به تبلیغ اثر خود بزند. پس باید مراجعی این مهم را به عهده بگیرند و آسیب شناسی کنند و رسانه‌هایی برای معرفی و آشنایی و دوستی مردم و خصوصا نسل کودک و جوان ما تعبیه کنند. چون من دلیل آن را تنها و تنها عدم الفت، آشنایی و معرفی این هنر به مردم می‌دانم.

پدرم راهنما بود اما مسیر بازیگری را خودم ساختم/وقتی تئاتر، تخیل و احساسات با هم هم‌آوا می‌شوند

شما در این نمایش حرکات آکرباتیک هم انجام می‌دهید چقدر این حرکات در بازی و آمادگی جسمانی شما روی صحنه تاثیر گذاشته است؟

من تجربه سه کار با آقای عبدی را داشته‌ام و در واقع وقتی برای این کار به من پیشنهاد دادند متوجه بودم که او برای این نقش دنبال خلق کاراکتری هستند که متفاوت باشد و خب خیلی ایده‌ها در ذهنشان بود. ما خیلی اتود می‌زدیم و تمرین می‌کردیم که در نهایت به این جنس بازی رسیدیم. طبیعتا این سبک بازی بدنی انرژی زیادی از بازیگر می‌گیرد خصوصا اینکه همزمان با ریتم بالای کار، حرکات فیزیکی و دیالوگ با هم باشند؛ و قطعا برای این کار باید از لحاظ جسمی بسیار آماده باشی.

اما اجازه بدهید از زاویه دیگری به این سوال شما پاسخ بدهم من این تاثیر را بیشتر از اینکه روی خودم یعنی سمن قناد ببینم روی کاراکتر زوپو دیدم. در واقع می‌شود گفت گاهی آنقدر زوپو با این حرکات مچ می‌شد یا به نوعی آنقدر شخصیت زوپو و این حرکات روی هم دیزالو می‌شدند که شاید تمام خستگی و سختی کار هم با همین‌ها محو می‌شد. بهرحال بدن و بیان ابزار‌های بازیگر‌اند؛ شاید در کار‌های دیگر کمتر، اما در کار کودک بسیار ضروری هست. من جا‌هایی که ارتباط بچه‌ها با کاراکتر زوپو ر ا می‌بینم متوجه می‌شوم راه درستی رفته‌ایم و همچنان تاکید میکنم برای کار کودک باید از لحاظ بدنی کاملا آماده باشی.

پدر شما آقای قناد سال‌ها برای کودکان برنامه سازی کرده است داشتن یک پدر هنرمند چقدر تاثیر داشت برای ورود شما به عرصه بازیگری؟

بی شک بدون تاثیر نبوده. پدر همیشه به من کمک و مشاوره دادند. من از همان سال‌های نوجوانی تصمیم گرفتم تئاتر بخوانم و به هنرستان تئاتر رفتم و بعد هم در همین رشته وارد دانشگاه شدم. اینکه من تا چشم باز کردم در یک فضای هنری بودم غیر قابل انکار هست. حالا ممکن است برخی بچه‌ها بروند به این سمت که اصلا هنر برایشان جذاب نباشد ولی برای من به شخصه بسیار جذاب بود و شیفته‌ی این فضا بودم. اما همیشه این شانس به من داده شد که خودم تصمیم بگیرم هنر بخوانم و ادامه بدهم یا رشته‌ی دیگری. پس قطعا نمیتوانم بگویم بی تاثیر بوده، اما هیچ اجباری هم نبوده.

بسیاری از بازیگران به خاطر داشتن پدر تهیه کننده و کارگردان یا بازیگر در بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی بازی کرده‌اند ولی شما از این موقعیت پدر کمتر استفاده کرده‌اید و با تلاش‌های خود وارد عرصه بازیگری شدید علت آن چه بوده است؟

من فکر می‌کنم بازیگری به این معنا نیست که شما پشتوانه خانوادگی داشته باشید و یا بر فرض بتوانید به راحتی وارد این فضا شوید. اگر قرار است وارد این فضا بشوید باید سواد و علم اش را هم داشته باشید و تجربه کسب کنید و تمام آن چیز‌هایی که شامل بازیگری می‌دانیم از بیان، بدن و انتقال احساسات، تنها این نیست که شما استعدادش را داشته باشید. من اعتقاد دارم بازیگری کار بسیار سختی است و شما باید با تلاش و پشتکار فراوان به آن برسی و برای همین فکر می‌کنم ورود به عرصه هنر خیلی راحت‌تر از ماندگاری در آن است. برای همین همیشه تمایل داشتم اگر وارد فضای بازیگری یا حتی وارد فضای کارگردانی میشوم فارغ از اینکه به هرحال پدری دارم که مرا راهنمایی کرده و می‌کند، اما اگر قرار است کسی مرا انتخاب کند بخاطر توانمندی‌های خودم انتخاب کند. اینکه فکر کند سمن قناد از پس این نقش بر می‌آید، چون روی بدن و بیانش مسلط است، ایده دارد و خلاق است.

چون در نهایت شما روی صحنه باید بازی کنید یا شما باید خلق کنید و اگر من چیزی برای ارائه نداشته باشم یا مثلا بیان درستی نداشته باشم؛ هرچقدر هم پدری داشته باشم که پیشکسوت و شناخته شده باشد، در نهایت به راحتی از این عرصه کنار گذاشته شده و فراموش می‌شوم.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا