برتری فناورانه، میدان جدید نبرد چین و آمریکا برای رهبری جهان شده است

به گزارش خبرگزاری آنا؛ بحث بر سر جایگزینی ایالات متحده توسط چین به عنوان قدرت برتر جهانی، اکنون کمتر به اندازه اقتصاد و بیشتر به توانایی کنترل و شکلدهی به آینده فناوری بستگی دارد. درک قدرت ساختاری - یعنی توانایی تعریف قواعد بازی در حوزههای امنیت، مالی، تولید و دانش - در عصر حاضر بدون در نظر گرفتن اهرم فناوری غیرممکن است. برتری در هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی، بیوتکنولوژی و شبکههای ارتباطی نسل آینده، مولفههای تعیینکننده رهبری جهانی هستند. این گزارش، موازنه قوای چین و آمریکا را در این چهارچوب تحلیل کرده و نشان میدهد چرا جنگ سرد فناوری میان این دو، سرنوشت نظم بینالملل را رقم خواهد زد.
ساختار تولید و دانش: نبرد بر سر مالکیت معنوی و نوآوری
حوزه تولید، آشکارترین عرصه ظهور چین است. این کشور با تبدیل شدن به «کارگاه جهان»، سهم خود از تولید ناخالص داخلی جهانی را به بیش از ۱۸ درصد رساند. اما این آمار، لایههای عمیقتر قدرت را پنهان میکند. قدرت واقعی در این حوزه نه در مونتاژ نهایی، بلکه در مالکیت معنوی، طراحی و کنترل بخشهای کلیدی زنجیره ارزش نهفته است.
دادهها نشان میدهد که بخش عمده سود صادرات محصولات پیشرفته «ساخت چین» به جیب شرکتهای فراملیتی، عمدتاً آمریکایی، بازمیگردد. تحلیل رتبهبندی فوربز گلوبال ۲۰۰۰ در سال ۲۰۲۴ این واقعیت را برجسته میکند: شرکتهای آمریکایی بر سودآورترین بخشهای صنعت فناوری، از جمله نرمافزار (۸۶٪ سهم سود)، نیمههادیها و خدمات ابری، سلطه کامل دارند. این برتری ریشه در اکوسیستم نوآوری آمریکا دارد که شامل دانشگاههای تحقیقاتی پیشرو، سرمایهگذاری جسورانه و غولهای فناوری مانند اپل، گوگل، مایکروسافت و انویدیا است که استانداردهای جهانی را تعریف میکنند.
چین در مقابل، با استراتژیهایی مانند «ساخت چین ۲۰۲۵» به دنبال حرکت از تولید انبوه به سمت نوآوری و خودکفایی در فناوریهای حیاتی است. سرمایهگذاری عظیم این کشور در هوش مصنوعی، ۵G که در آن شرکت هواوی پیشگام بود و خودروهای الکتریکی، نشاندهنده عزم آن برای به چالش کشیدن این سلطه است. با این حال، چین همچنان در تولید پیشرفتهترین نیمههادیها که مغز تمام فناوریهای مدرن محسوب میشوند، به شدت وابسته است؛ واقعیتی که به نقطه کانونی جنگ فناوری آمریکا علیه این کشور تبدیل شده است.
ساختار مالی: دلار به مثابه ابزار کنترل فناوری
سلطه دلار در نظام مالی جهانی، یک ابزار قدرتمند برای پیشبرد اهداف فناورانه و ژئوپلیتیکی آمریکاست. توانایی آمریکا در کنترل جریان سرمایه جهانی و اعمال تحریمهای مالی، به این کشور اجازه میدهد تا دسترسی رقبای خود به فناوری و بازارهای کلیدی را محدود کند.
این قدرت فقط به معامله نفت با دلار (پترودلار) محدود نمیشود. اکوسیستم مالی آمریکا، از وال استریت گرفته تا سیلیکونولی، موتور محرک نوآوری فناورانه در سطح جهان است. در مقابل، یوآن چین به دلیل کنترلهای شدید دولتی بر سرمایه، نقش ناچیزی در ذخایر ارزی جهانی دارد. چین دریافته است که برای به چالش کشیدن دلار، نه تنها نیازمند یک اقتصاد قوی، بلکه نیازمند اعتمادسازی در میان سرمایهگذاران جهانی است؛ امری که با ساختار سیاسی فعلی آن در تضاد قرار دارد. چرخه بازگشت دلارهای حاصل از صادرات چین به اوراق قرضه خزانهداری آمریکا، این کشور را ناخواسته به تأمینکننده مالی قدرتی تبدیل کرده که برتری فناورانه خود را با جدیت علیه پکن به کار میگیرد.
ساختار امنیتی: برتری نظامی مبتنی بر فناوری
قدرت نظامی بیرقیب ایالات متحده عمیقاً با برتری فناورانه آن گره خورده است. شبکه جهانی پایگاههای نظامی آمریکا با پیشرفتهترین سیستمهای اطلاعاتی، نظارتی، ماهوارهای و جنگ سایبری پشتیبانی میشود. نهادهایی مانند آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته دفاعی نقشی حیاتی در توسعه فناوریهایی داشتهاند که بعدها به ستون فقرات اقتصاد دیجیتال (مانند اینترنت) و همچنین ارتش مدرن تبدیل شدند.
در مقابل، ارتش چین در حال یک نوسازی سریع و فناورمحور است و سرمایهگذاری سنگینی در حوزههایی مانند هوش مصنوعی نظامی، موشکهای مافوق صوت و قابلیتهای فضایی انجام میدهد. با این حال، این کشور فاقد تجربه عملیاتی در مقیاس جهانی و شبکه اتحادهای نظامی است که آمریکا از آن بهره میبرد. در نهایت، رقابت نظامی آینده نیز کمتر در میدان نبرد سنتی و بیشتر در عرصههای سایبری، فضایی و جنگهای مبتنی بر هوش مصنوعی تعریف خواهد شد؛ حوزههایی که در آنها برتری در تولید نیمههادیها و نرمافزار حرف اول را میزند.
چالشها و راهبردها: جنگ سرد فناوری
واکنش آمریکا به صعود چین، آغاز یک جنگ سرد فناوری تمامعیار بوده است. دولتهای ترامپ و بایدن با درک اینکه برتری آینده به کنترل فناوریهای کلیدی بستگی دارد، راهبرد «تکنو-ناسیونالیسم» را در پیش گرفتند. اقداماتی مانند «قانون تراشهها و علم» با هدف بازگرداندن تولید نیمههادی به خاک آمریکا و اعمال کنترلهای شدید صادراتی برای جلوگیری از دسترسی چین به تراشههای پیشرفته و تجهیزات ساخت آن، ستونهای اصلی این راهبرد هستند.
این سیاستها شرکتهای چینی مانند هواوی و SMIC را هدف قرار داده و متحدان آمریکا در اروپا و آسیا (مانند هلند و ژاپن) را نیز برای همسویی با این محدودیتها تحت فشار قرار داده است. در واقع، آمریکا در حال بازآرایی زنجیرههای تأمین جهانی بر اساس ملاحظات ژئوپلیتیکی و فناورانه است.
تحلیل قدرت ساختاری در قرن بیست و یکم نشان میدهد که رقابت چین و آمریکا یک نبرد برای تسلط بر «سیستمعامل» نظم جهانی آینده است. این سیستمعامل بر پایه فناوریهای پیشرفته نوشته خواهد شد. در حالی که چین به یک قدرت تولیدی عظیم تبدیل شده، آمریکا همچنان معمار و مالک بخشهای اصلی این اکوسیستم فناورانه باقی مانده است. سرنوشت این رقابت نه در کارخانهها، بلکه در آزمایشگاههای تحقیقاتی، شرکتهای طراحی تراشه و میدانهای نبرد نامرئی جنگ سایبری تعیین خواهد شد.
انتهای پیام/