دردانه آفرینش

شهرام فتاحی دانش آموخته روابط بین الملل و رئیس دانشکده تمدن و مطالعات جهان واحد کرمانشاه در یادداشتی اختصاصی برای خبرگزاری آنا نوشت؛ حمد و سپاس بیمنتها آفریدگاری را سزاست که محمد مصطفی ﷺ را برگزید دو گیتی ساخت و حتی به روشنی وجود دردانه او را دلیل آفرینش خواند تا مشعل فروزان هدایت را در تاریکخانههای جهل و ظلمت برافروزد و کاروان سرگشتۀ بشریت را به سرمنزل عزت و سعادت رهنمون شود.
او را چراغ هدایتی در دل تاریکیها قرار داد و رحمت واسعۀ خویش را در وجود او تجسمی جاودان بخشید.اما در کمال فروتنی خطاب به دیگران میگفت:«انا بشر مثلکم یوحی الی»من همانند شما انسانی میرا هستم و تنها بر من وحی نازل شده است.
هر گز هیچ متملق مجیزگویی نزد او منزلت نیافت و اصولا سخن فروشان و متزوران این تهور را نداشتند که بهانه آفرینش را مدح و ثنایی، چون شاهان بگویند. آری باید خطاب به کرور کرور خلایق خفته و خطاپیشه این کرانه خاکی بانک برآورد که به یقین بدانید و آگاه باشید که او صادقترین آفریدگان در گفتار و امینترین هستی در کرداربود.
چه پیش از بعثت، دیرزمانی قومش او را به «امین» میخواندند و چه پس از نبوت، جهانیان او را به «رحمتی برای عالمیان» شناختند. هرگز دروغی بر زبان مبارکش راه نیافت و نه خیانتی در کفِ کرمش جای گرفت. قرنها آزمون و خطای بشر در ساحتهای تمدنی مختلف به روشنی عیان ساخت که هر آفتی که بر عافیت جان و جهان بشر تاخته است از همین دروغ پیشگی، صداقت ستیزی و امانت ناشناسی است.
مهربانیاش حد و حصری نداشت؛ پناهگاه یتیمان بود، مونس مسکینان، تکریمکنندۀ زنان و مأوای محبت برای کودکان. دلهای خسته و غمدیده را مرهم مینهاد و چشمان اشکبار را به نور تبسم میافروخت؛ و چه ساده و بیآلایش میزیست! با آنکه سرور دو جهان بود، بر بستری از حصیر خشن میآرمید، با خاکیان بر زمین مینشست، با دستان خود کار میکرد و نان جویین با یاران میخورد. پادشاهی بیتاج و تخت بود.
اما عزت روح نواز فروتنی اش همواره بر عظمت عالمگیرش سایه انداخته بود؛ اما در میدان عدالت، همچون کوهی استوار و بیتزلزل بود؛ میان دوست و دشمن، توانگر و تنگدست، و آشنا و بیگانه به حق و عدل داوری میکرد. هر گز هیچ شخص، قبیله و عشیرهای به دلیل سخیف مصلحت اندیشی و کاسبکاری سیاسی در هیچ ظرف زمان و مکانی وجود نازنین او را به مسامحه و معامله تقلیل و تنزل نمیداد.
در میدانهای خطر، پیشاپیش سپاه ایمان گام برمیداشت و در طوفان سهمگین حوادث، پرچم استقامت را برافراشته نگاه میداشت؛ و آنگاه که دشمنانش در اوج قدرت به دست مبارکش اسیر شدند، تیغ انتقام از نیام برنکشید؛ که شمشیرش عفو بود و سپر بزرگوارش گذشت. در روز پیروزی بزرگ، هنگامی که مکه در پیشگاه او سر فرود آورد، فرمود: «اذهبوا فأنتم الطلقاء»؛ بروید که همگی آزادید؛ و کینههای دیرین در سایۀ عطوفت بینهایت او به خاک نشست.
اخلاق گرانمایهاش آیینهای بود که جمال حضرت حق را نمایان میساخت؛ تا آنجا که خداوند متعال در وصفش فرمود: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ». تبسمش شفای جانهای دردمند بود و سکوتهاش گنجینۀ حکمت.آری او که تجلی والای دین، اخلاق و عدالت بود با دینداری متحجرانه، عبوس و متصلب کمترین نسبتی نداشت.
چنان که توبه خالد این ولید و اسلام آوردن کاسبکارانه ابوسفیان و حکم بن عاص و ... را هم پذیرفت و حتی سفارش کرد برای آن که دلهایشان با اسلام و انصاف و اخلاق هم آوا شود از غنایم بیشتر سهم ببرند؟! جماعتی که مولفة قلوبهم نام گرفتند. صبرش دریایی بیکران و گفتارش چراغی فراسوی تاریکیهای زمان.
او استادی دلسوز و آموزگاری حکیم بود؛ مردمان را به دانش میخواند و خرد را بر تخت عزت مینشاند. جهل را درهم کوبید و نور معرفت را در جان انسانها تاباند.با یاران خویش مشورت میکرد و به رأی خردمندان ارج مینهاد؛ و این در حالی بود که او شهر علم بود و هفت آسمان زیر نگین معرفت ربوبی اش بودند.
آری، این است سیمای تابناک پیامبر اکرم ﷺ؛ آورندۀ پیام وحی، معلم انسانیت، الگویی بیبدیل برای همۀ دورانها. او که آمد تا راه را بنمایاند و ماند تا جانها را به سرچشمۀ جاودانگی پیوند زند.به راستی چقدر با این تمثال بی مانند ربوبی قرابت و شباهت داریم؟!
آیا وقت آن نرسیده تا از خود بپرسیم که در تشخیص و تشخص شخصی و در آیین دینداری و شیوه شهریاری چقدر مانند او بودهایم؟! و در پایان، سلام و درود خدا بر او باد، آنگاه که آغازین شد و آنگاه که واپسین خواهد ماند.
انتهای پیام/

راز عید «برگزیدهشدن بهترین بنده خدا» چیست؟

۲ جرعهنوشی اهالی سینما از دریای معرفت پیامبر (ص)/ هنوز در ابتدای راهیم
