فریادهای ناگفته پیامبر (ص)؛ هشدارهایی که پس از ۱۴ قرن هنوز تازه و حیاتیاند!

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا؛ بیستم و هشتم صفر، سالروز پرواز ملکوتی کسی است که رحمة للعالمین بود؛ ستون خیمه هستی، نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص). اما آیا رحلت ایشان، تنها غروب یک خورشید بود یا آغاز امتحانی بزرگ برای امتی که حالا یتیم شده بود؟ امتحانی که پس از ۱۴ قرن، هنوز هم پژواک سوالات بیپاسخ آن در گوش زمان میپیچد: چرا پیامبری که تمام عمرش را وقف وحدت کرد، نگران تفرقه امت پس از خود بود؟ چه بذرهای سمی جاهلیت، در کمین باغ نبوی نشسته بودند؟ و در این میان، نقش گنجینهای که پیامبر برای هدایت ما بر جا گذاشت ـ قرآن و اهلبیتش ـ چیست که هنوز هم پس از قرنها، چراغ راه بشریت است؟
به مناسبت این ایام جانسوز، به سراغ حجتالاسلام سید علی میرلوحی حقوقدان و پژوهشگر فقه و معارف اسلامی رفتیم تا در گفتوگویی نه تنها از لحظات واپسین حیات پیامبر (ص) و نگرانیهای ایشان برای آینده امت بشنویم، بلکه به این پرسش کلیدی نیز پاسخ دهیم: «چگونه میتوان پیامبر (ص) را از قاب تاریخ بیرون کشید و به عنوان یک قهرمان واقعی، الگویی عملی و مدیریتدان بحران برای نسل امروز معرفی کرد؟»
در واقع این گفتوگو، پرده از ناگفتههایی برمیدارد که شاید پاسخ بسیاری از چالشهای امروز ما در دنیای پرهیاهوی مدرن باشد. پس با ما همراه باشید تا در سالروز رحلت نبی رحمت، به بازخوانی هشدارهایی بپردازیم که پس از ۱۴ قرن، هنوز تازه و حیاتیاند.
باغ نبوی در بیم آفت جاهلیت: بزرگترین نگرانی معمار جامعه
چه عواملی سبب شد پیامبر در واپسین لحظات، امت را از تفرقه و بازگشت به جاهلیت برحذر دارد؟
سوال بسیار خوبی است، چون دقیقا به مهمترین دغدغه و نگرانی پیامبر در آن روزهای آخر اشاره میکند. پیامبر (ص) ما فقط یک پیامآور نبودند، بلکه معمار جامعه بودند. ایشان جامعهای را که مثل یک زمین خشک و پر از خار بود، تبدیل به یک باغ کرده بودند. اما میدانستند که این باغ هنوز جوان است و آفتهایی تهدیدش میکند. بزرگترین آفت چه بود؟ همان بذرهای سمی دوران جاهلیت؛ یعنی تعصبات قبیلهای. اینکه «قبیله من از قبیله تو بهتر است» یا «خون ما رنگینتر است». پیامبر (ص) نگران بودند بعد از ایشان، این تفکرات دوباره مثل علف هرز رشد کند و درخت وحدت را بخشکاند. از طرفی، عدهای هم بودند که به ظاهر مسلمان شده بودند، اما در دلشان کینه داشتند؛ منافقین همیشه منتظر یک فرصت هستند تا ضربه بزنند و چه فرصتی بهتر از فقدان رهبر جامعه؟ برای همین بود که ایشان مدام هشدار میدادند و میگفتند مراقب باشید دوباره به دوران تاریک قبل برنگردید، مراقب باشید این وحدت به سادگی به دست نیامده که به سادگی از دستش بدهید.
غروب خورشید هدایت: یتیمی امت و تولد چالشها
واقعه «رحلت پیامبر» چگونه بر جامعه نوپای اسلامی اثر گذاشت؟
تصور کنید خورشیدی که یک جامعه هر روز با نورش بیدار میشده و راهش را پیدا میکرده، ناگهان غروب کند. رحلت پیامبر دقیقا چنین اثری داشت؛ یک شوک بزرگ، یک تاریکی ناگهانی. دیگر وحی از آسمان نمیآمد، دیگر کسی نبود که وقتی اختلافی پیش میآید، حرف آخر را بزند و همه قبول کنند. این جامعه برای اولین بار احساس یتیمی کرد؛ و درست در همین نقطه بود که بزرگترین چالش خودش را نشان داد: حالا چه کسی باید رهبری را به عهده بگیرد؟ این سؤال، جامعه را بر سر یک دوراهی بزرگ قرار داد. مثل خانوادهای که بزرگترش را از دست داده و حالا اعضا برای آیندهشان نظرات متفاوتی دارند. متأسفانه مسیری که در سقیفه انتخاب شد، اولین شکاف جدی را در این خانواده ایجاد کرد و سرآغاز بسیاری از اتفاقات تلخ و شیرین تاریخ اسلام شد. در واقع، با رحلت پیامبر (ص)، دوران کودکی امت اسلام تمام شد و آزمونهای دوران بلوغ آن آغاز شد.
نقشه گنج و راهنمای راه: راز ماندگاری هدایت نبوی
پیامبر اکرم (ص) در لحظات آخر چه توصیههایی به امت اسلامی فرمودند و چرا این سفارشها تا امروز حیاتی است؟
پیامبر (ص) در آن لحظات آخر، انگار میخواستند مهمترین یادگاری و کلیدیترین نقشه راه را به دست ما بدهند تا در این مسیر پر پیچ و خم تاریخ گم نشویم. مشهورترین و مهمترینِ این یادگاریها، همان حدیث ثقلین است. ایشان خیلی ساده و زیبا فرمودند: «من دو چیز گرانبها بین شما میگذارم: کتاب خدا و اهل بیتم». این توصیه چرا اینقدر حیاتی است؟ بگذارید یک مثال بزنم. فرض کنید شما بهترین و دقیقترین نقشه گنج را دارید (قرآن)، اما خواندن نقشه را بلد نیستید. آیا به گنج میرسید؟ قطعاً نه! حالا فرض کنید یک راهنمای حرفهای دارید، اما نقشهای در دست نیست. باز هم کار سخت میشود. پیامبر (ص) فرمودند این دو باید همیشه کنار هم باشند. قرآن نقشه است و اهل بیت، راهنمایان متخصص این نقشه. امروز هم مشکل بسیاری از گروههای افراطی در دنیای اسلام همین است؛ نقشه را برداشتهاند، اما راهنما را قبول ندارند، برای همین از مسیر خارج شدهاند. این سفارش پیامبر، آدرس دقیق خوشبختی و وحدت ماست و تا روز قیامت هم تازه و کاربردی است.
کوره امتحان الهی: رحلت پیامبر، آزمونی برای بلوغ امت
چرا رحلت پیامبر (ص) را یکی از بزرگترین امتحانات الهی برای مسلمانان دانستهاند؟
نکته دقیقی است. امتحان واقعی همیشه زمانی است که معلم بالای سر شاگرد نیست. تا وقتی پیامبر (ص) حضور داشتند، همه به نوعی خودشان را در چارچوب نگه میداشتند. اما با رحلت ایشان، امتحان اصلی شروع شد. اینجا بود که عیار واقعی آدمها مشخص میشد. آیا به آن عهد و پیمانی که تنها چند ماه قبل در غدیر با پیامبر بسته بودند، وفادار میمانند یا منفعت و قدرت برایشان جذابتر است؟ این اولین و سختترین سؤال امتحان بود. از طرف دیگر، این یک امتحان بلوغ بود. آیا این امت آنقدر بزرگ شده که بتواند روی پای خودش بایستد و آرمانهای پیامبرش را زنده نگه دارد؟ مثل طلا که در کوره داغ امتحان میشود تا ناخالصیهایش جدا شود، جامعه اسلامی هم با این مصیبت بزرگ در کوره امتحان الهی قرار گرفت تا ایمانهای واقعی و ریشهدار از ایمانهای سطحی و ظاهری شناخته شوند.
قهرمان واقعی نسل امروز: چگونه پیامبر (ص) را از قاب تاریخ بیرون بیاوریم؟
*چگونه میتوان پیامبر (ص) را به نسل جوان بهعنوان الگوی زندگی معرفی کرد تا رحلت ایشان صرفاً یک حادثه تاریخی نباشد؟
این دغدغه همه ماست. نسل امروز دنبال قهرمانهای واقعی و ملموس است، نه شخصیتهای دستنیافتنی در کتابهای تاریخ. اگر بخواهیم پیامبر را به جوان امروز معرفی کنیم، باید از قاب تاریخ بیرون بیاوریمشان. به جای اینکه فقط از جنگها و معجزات ایشان بگوییم، بیاییم از مهربانیشان با کودکان، از کمک کردنشان در کارهای خانه، از اینکه چطور با حوصله به حرف مخالفشان گوش میدادند و حتی دشمنشان را میبخشیدند، صحبت کنیم. بیاییم ایشان را به عنوان یک رهبر فوقالعاده موفق معرفی کنیم؛ کسی که در کمتر از ۲۳ سال، یک جامعه ورشکسته فرهنگی و اقتصادی را به یک تمدن تبدیل کرد. اینها مهارتهای زندگی است! مدیریت بحران، قدرت اقناع، امید دادن در شرایط سخت. کدام جوانی است که نخواهد این مهارتها را از بهترین مربی تاریخ یاد بگیرد؟ باید با زبان خودشان، با ابزارهای امروزی مثل انیمیشن، فیلم و محتوای جذاب، این چهره واقعی، انسانی و قدرتمند پیامبر (ص) را نشان دهیم تا جوان ما احساس کند یک الگوی زنده برای موفقیت در زندگی خودش پیدا کرده است.
پیامبر (ص) امروز چه میگفت؟ وحدت، عقلانیت و اخلاق، گمشدههای دیروز و امروز
اگر امروز پیامبر (ص) در میان ما بودند، به نظر شما چه نکاتی را برای امت اسلامی تکرار میکردند؟
اگر پیامبر (ص) امروز در میان ما بودند، فکر میکنم قلبشان از دیدن این همه تفرقه و درگیری بین امتشان به درد میآمد. به گمانم اولین و بلندترین فریادشان این بود: «من شما را با هم برادر کردم، چرا به جان هم افتادهاید و دشمن اصلی را فراموش کردهاید؟» قطعاً ما را به وحدت دعوت میکردند. بعد حتماً به ما نهیب میزدند که چرا قرآن را که کتاب زندگی و خرد است، رها کردهاید و به ظواهر و خرافات چسبیدهاید؟ ایشان ما را به «جهاد علمی» و تلاش برای قوی شدن در اقتصاد و فناوری دعوت میکردند تا محتاج بیگانگان نباشیم؛ و از همه مهمتر، فکر میکنم به ما یادآوری میکردند که مسلمانی فقط به نماز و روزه نیست؛ پس اخلاقتان کجاست؟ پس آن رحم و مروت و انسانیتی که من برایش مبعوث شدم، کجای زندگیتان قرار دارد؟ پیام ایشان، بازگشت به روح و حقیقت اسلام یعنی «اخلاق» و «وحدت» و «عقلانیت» بود.
انتهای پیام/