کوچ از تشنگی؛ روایت مهاجرت روستاییان از دل بیآبی به حاشیه شهر

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، خورشید ظهر تابستان، بیرحمانه بر سقفهای کاهگلی میتابد. چاهها مدتهاست خشکیده و جویبارها جز شیارهایی خالی چیزی برای گفتن ندارند. «عبدالرحمن» از روستایی در سیستان و بلوچستان، حالا در حاشیه شهر زاهدان زندگی میکند. او با حسرت میگوید: خانهمان ماند، زمینهایمان ماند، ولی آب نماند. بدون آب، روستا نفس نمیکشد، ما هم مجبور شدیم جانمان را به شهر برسانیم.
این روزها، این روایت فقط قصه یک روستا نیست؛ داستان هزاران خانواده از خوزستان، اصفهان، یزد، سمنان و سیستان و بلوچستان است که برای یافتن جرعهای زندگی، خانه و خاطراتشان را پشت سر گذاشتهاند.
بحران آب در ایران دیگر یک هشدار آیندهنگر نیست؛ واقعیتی است که اکنون هزاران خانواده با گوشت و پوست لمسش میکنند. آمارهای غیررسمی نشان میدهد در سالهای اخیر، صدها روستا در این استانها یا خالی از سکنه شده یا جمعیت آن به یکسوم کاهش یافته است.
دلایل این مهاجرت اجباری متعددند: کاهش بارندگی، برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی، سدسازیهای غیرکارشناسی، تغییرات اقلیمی و حتی سوءمدیریت در توزیع منابع آب.
روایت مردم از دل بحران
در روستایی در شرق اصفهان، «زهرا» که همسرش کشاورز بوده، حالا در یک کارگاه خیاطی کوچک در حاشیه اصفهان کار میکند. او میگوید: زمانی آب زایندهرود به روستای ما میرسید و زمینها سبز بودند. حالا نه فقط زایندهرود خشک شده، که حتی آب لولهکشی هم هفتهای یکبار میآید. چطور میشود زندگی کرد؟
از خوزستان هم «کاظم» که نخلستانش در اثر کمآبی و شوری آب از بین رفته، چنین روایت میکند: نخل مثل بچه آدم است، با دست خودم کاشتم و بزرگ کردم. دیدن خشک شدنش مثل دیدن جان دادن یک عزیز بود. وقتی آب شور شد، همه چیز تمام شد. مجبور شدم بیایم اهواز و حالا کارگر ساختمانم.
فرهاد نصیری، کارشناس مدیریت منابع آب، مهاجرت روستاییان را «نشانه فروریختن ستونهای پایداری اجتماعی» میداند: وقتی آب میرود، کشاورزی میرود؛ و وقتی کشاورزی برود، شغل، درآمد و هویت روستا از بین میرود. این زنجیره در نهایت جمعیت را مجبور میکند به شهرها کوچ کنند، جایی که معمولاً با فقر، بیکاری و حاشیهنشینی روبهرو میشوند.
او اضافه میکند که مدیریت منابع آب باید ترکیبی از بازنگری در سیاستهای کشاورزی، استفاده بهینه از آب موجود، و احیای منابع طبیعی باشد، در غیر این صورت موج مهاجرت بزرگتری در راه است.
پیامدهای اجتماعی و اقتصادی
این مهاجرتها نهتنها روستاها را خالی کرده، بلکه شهرهای مقصد را هم با مشکلات جدید مواجه کرده است. افزایش جمعیت حاشیهنشین، رشد بیکاری، فشار بر زیرساختهای شهری و گسترش فقر از جمله پیامدهای آن است.
محمد یلمازی، یک مدیر خدمات شهری در اهواز میگوید: ورود ناگهانی خانوادههای بیشمار به شهر، فشار زیادی به مدارس، بیمارستانها و خدمات شهری وارد کرده. از طرف دیگر، این مهاجران اغلب مهارتهای لازم برای کار در شهر را ندارند و همین چرخه فقر را تقویت میکند.
ابعاد روانی و هویتی بحران
مهاجرت اجباری از روستا فقط جابهجایی مکانی نیست؛ یک گسست هویتی است. کودکان روستایی که در دل طبیعت بزرگ شدهاند، در حاشیه شهر با فضای پرتنش و کمامکانات روبهرو میشوند. سالمندان که همه زندگیشان به زمین و دام بسته بوده، در محیط شهری احساس بیمصرفی و غربت میکنند.
مهدی کلهر، روانشناس اجتماعی در اصفهان میگوید: این جابهجاییها باعث از هم پاشیدن شبکههای حمایتی سنتی میشود. در روستا، همه همدیگر را میشناسند و کمک میکنند؛ اما در شهر، این پیوندها از بین میرود و انزوا افزایش مییابد.
ریشههای بحران آب در این مناطق
طبق نظر کارشناسان از مهمترین ریشههای بحران آب میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین
افزایش میانگین دما در ایران باعث تبخیر بیشتر منابع آب و کاهش بارندگیهای مؤثر شده. بسیاری از مناطق خشک و نیمهخشک کشور حالا دورههای خشکسالی طولانیتر و شدیدتری تجربه میکنند. این تغییرات نهتنها منابع آب سطحی مثل رودخانهها را کم کرده، بلکه تغذیه سفرههای آب زیرزمینی را هم کاهش داده است.
-برداشت بیرویه و مدیریت نادرست منابع آب زیرزمینی
در بسیاری از مناطق، چاههای غیرمجاز و برداشت بیش از ظرفیت باعث شده سطح آبهای زیرزمینی هر سال چند متر پایینتر برود. این افت باعث نشست زمین، از بین رفتن چاهها و شور شدن منابع آب باقیمانده شده است.
-پروژههای سدسازی و انتقال آب بدون ارزیابی کافی
ساخت سدها و انتقال آب بین حوضهای در استانهایی مانند اصفهان و خوزستان باعث تغییر در جریان طبیعی رودخانهها و کاهش حقابه روستاها شده. نبود ارزیابی جامع محیطزیستی، این پروژهها را به یکی از عوامل تشدید بحران بدل کرده.
-الگوی کشت نامتناسب با اقلیم
کشت محصولات پرآببر مثل برنج، نیشکر و هندوانه در مناطق کمآب فشار سنگینی به منابع آب وارد کرده. این الگو اغلب بر اساس سود کوتاهمدت اقتصادی شکل گرفته، نه پایداری منابع.
-نبود سرمایهگذاری کافی در زیرساختهای روستایی
کمبود سیستمهای آبیاری مدرن، بیتوجهی به احیای قنوات و عدم تنوعبخشی به اقتصاد روستاها باعث شده که معیشت مردم کاملاً به کشاورزی وابسته بماند و با کاهش آب، کل زندگیشان فروبپاشد.
پیشنهادات برای مهار بحران و جلوگیری از مهاجرت بیشتر
-اصلاح الگوی کشت و حمایت از محصولات کمآببر
دولت میتواند با پرداخت یارانه، خرید تضمینی و آموزش، کشاورزان را به سمت محصولاتی هدایت کند که با شرایط اقلیمی منطقه سازگارند، مثلاً زعفران، پسته یا گیاهان دارویی.
-گسترش سیستمهای آبیاری نوین
آبیاری قطرهای، بارانی و زیرسطحی میتواند مصرف آب کشاورزی را ۳۰ تا ۵۰ درصد کاهش دهد. برای این کار باید تسهیلات مالی و آموزش رایگان در اختیار روستاییان قرار گیرد.
-احیای قنوات و منابع آب سنتی
قنوات یکی از سازگارترین روشهای تأمین آب در مناطق خشک ایران بودهاند. بازسازی و نگهداری آنها میتواند هم فشار بر منابع زیرزمینی را کم کند و هم به عدالت توزیع آب کمک کند.
-تنوعبخشی به اقتصاد روستا
ایجاد مشاغل غیرکشاورزی مثل گردشگری روستایی، صنایع دستی، دامداری هوشمند یا کارگاههای کوچک تولیدی باعث میشود معیشت مردم فقط وابسته به کشاورزی و آب نباشد.
-تقویت مدیریت مشارکتی آب
ایجاد شوراهای محلی آب با حضور کشاورزان، شوراهای روستا و نمایندگان دولت، باعث میشود تصمیمگیریها واقعبینانهتر و متناسب با نیازهای منطقه باشد.
-آموزش و فرهنگسازی
آگاهیبخشی به مردم درباره روشهای صرفهجویی و مدیریت آب، از مدارس تا رسانههای محلی، میتواند رفتار مصرفی جامعه را تغییر دهد.
بحران آب، فقط ماجرای کم شدن یک منبع طبیعی نیست؛ داستان فروپاشی آرام یک فرهنگ، یک معیشت و یک هویت است. آینده این سرزمین به تصمیمهای امروز ما گره خورده؛ تصمیمهایی که میتواند روستاها را دوباره به زندگی برگرداند یا آخرین بقایایشان را هم به شهرهای پرهیاهو تبعید کند.
شاید بازگشت آب به همه این روستاها آسان نباشد، اما بازگرداندن امید و امنیت به دل مردمشان، با اراده و همدلی ممکن است. اگر امروز برای نجات روستاها دستبهکار شویم، فردا روایت مهاجرت از تشنگی جایش را به داستان بازگشت از امید خواهد داد.
انتهای پیام/