ماجرای پخش زنده اینستاگرامی برای افشای ذات صهیونیستها/ وقتی خبرنگاران خارجی در اوین غافلگیر شدند +فیلم

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، در جریان جنگ ۱۲ روزه رخدادهای عجیب و غریب و خاطرات تلخ و شیرینی برای ملت ایران رقم خورد. با این حال در عصر روز دوشنبه بیست و ششم خردادماه اتفاقی در مجموعه صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران رخ داد که در تاریخ رسانههای دنیا کمسابقه بود؛ حمله وحشیانه و جنایتکارانه رژیم صهیونیستی به ساختمان شیشهای سازمان صداوسیما در شرایطی رقم خورد که جمع زیادی از برنامهسازان، عوامل فنی و کارکنان این مجموعه در این ساختمان حضور داشتند و تعدادی از استودیوهای رادیویی و تلویزیونی نیز به صورت زنده در حال پخش برنامه بودند.
بسیاری از مخاطبان در آن لحظات سخت این حمله را با اجرای حماسی سحر امامی گوینده شبکه خبر سیما به یاد میآورند. با اینحال در کنار این صحنه ماندگار، یک فیلم کوتاه در قالب پخش زنده اینستاگرام نیز در آن روز پخش شد که به سرعت در فضای نجازی دست به دست چرخید و واکنشهای فراوانی را به دنبال داشت. این فیلم توسط الهام عابدینی خبرنگار، مجری و کارشناس برنامههای سیاسی و خبری تلویزیون در صفحه شخصیاش پخش شد که در زمان حمله در ساختمان شیشهای حضور داشت.
در همین ارتباط و به بهانه هفدهم مرداد «روز خبرنگار» گفتگویی با الهام عابدینی داشتهایم.عابدینی علاوه بر فعالیت رسانهای و خبرنگاری در حوزه سیاست خارجی، رسانه و روابط بینالملل و اجرا و کارشناسی برنامههای تلویزیونی، مدیریت پژوهشهای کاربردی معاونت برونمرزی صداوسیما را نیز به عهده دارد.
بخشی از این گفتوگو به صورت تصویری تنظیم شده که در امتداد پرسشهای مکتوب قابلمشاهده است.
پخش زندهای که از شرایط ساختمان شیشهای پس از حمله در صفحه شخصی شما منتشر شد، از فیلمهای پربیننده جنگ ۱۲ روزه در فضای مجازی بود. این اقدام درآن شرایط حساس که هنوز احتمال خطر میرفت، تا چه اندازه ناشی از برنامهریزی و مدیریت اوضاع و چقدر نتیجه یک واکنش احساسی و خلاقانه بود؟
از همان ابتدای جنگ یکی از احتمالاتی که مطرح میشد، حمله به اماکن صداوسیما بود. بنابراین پیش از این به این موضوع فکر کرده بودیم که اگر حملهای صورت گرفت، باید چه واکنشی نشان دهیم. تصمیم برای این ضبط فیلم چیزی نبود که در «لحظه» به آن رسیده باشم. اگر به خاطر داشته باشید، صهیونیستها در همان روز تصویری منتشر کرده و اعلام کرده بودند که میخواهند اهدافی را در منطقه ۳ تهران مورد حمله قرار دهند؛ در نتیجه دیگر مطمئن شده بودیم که این اتفاق خواهد افتاد.
من با خودم فکر کردم که اگر این حمله رخ داد، حتماً باید تصاویری از آن را ثبت کنم چرا که مشخص نبود در لحظهای که حمله اتفاق میافتد، روی آنتن چه چیزی در حال پخش باشد. این لطف خدا و شاید از خوشاقبالی ما بود که در آن لحظه، آنتن زنده داشته باشیم و خانم امامی بتواند این قدر درخشان فضا را مدیریت کند وگرنه صدها احتمال برای پخش از آنتن وجود داشت؛ ممکن بود در آن زمان یک مستند و یا یک گزارش در حال پخش باشد و آن لحظه انفجار به صورت زنده ثبت نشود. از طرف دیگر بارها این را دیده و شنیده بودیم که دستگاه تبلیغاتی رژیم صهیونیستی چنین اتفاقاتی را کمرنگ جلوه داده و حتی تکذیب میکند. این جا هم بعید نبود که اتفاق به این مهمی را هم تقلیل بدهد. در نتیجه ثبت آن لحظه میتوانست در افشای ذاتپلید و تروریستی صهیونیستها سهمی داشته باشد وبری من مهم بود.
راستش، در ابتدای حمله و هنگام خروج از ساختمان صرفاً فیلم ضبط میکردم تا بعدها منتشر کنم، امّا در همان لحظه همسرم که همکار من هم هست و همراهم بود گفت که اگر ما اینجا زیر آوار بمانیم این فیلمهایی هم که گرفتهای زیر آوار میماند و فراموش میشود! من هم پخش زنده اینستاگرام را فعال کردم و آن تصاویر ثبت شد.
به اعتقاد من بسیاری از فنون رسانهای که در این جنگ ۱۲ روزه به کار ما آمد و اطلاعرسانیهای سریع و موثری که خبرنگاران عزیز ما و حتی شهروندخبرنگاران انجام دادند به برکت طوفانالاقصی و اتفاقات غزه و لبنان در دو سال اخیر رقم خورد. یعنی به نسبت سالهای پیش، دیگر با این فضا و چگونگی انعکاس آن با بهرهگیری از ابزار رسانه آشنا بودیم. ضمن این که توقع هر جنایتی را از رژیم صهیونیستی داشتیم.
برخلاف ادعاهای رژیم مبنی بر این که صرفاً با اهداف نظامی کار دارد، دیدیم که مثل جنایاتی که در غزه بر علیه خبرنگاران انجام داد اینجا هم یک رسانه مورد حمله قرارگرفت. همین موضوع نشان میدهد که چقدر رسانه ابزار مهمی است. تأثیر رسانه و شبکههای اجتماعی در تفغییر افکار عمومی علیه اسرائیل را میتوانیم در همین تجمعهای اعتراضی در قلب واشنگتن و شهرهای اروپا ببینیم که صدها هزار نفر در اعتراض به جنایتهای رژیم صهیونیستی به خیابان میآیند.
در این مدت که از حمله رژیم صهیونیستی گذشته درباره نکات مثبت فعالیت رسانهها و به طور ویژه صداوسیما و خبرنگاران آنها صحبتهای زیادی شده؛ امّا به عنوان یک چهره رسانهای اگر بخواهید به یک نقطه ضعف یا آسیب در فعالیتهای رسانهای در زمانه بحران اشاره کنید چه موضوعی را مطرح خواهید کرد؟
یکی از نکاتی که به ویژه بعد از حمله به ساختمان شیشهای به ذهن من رسید این بود که ارتباط فعالان رسانهای ما با رسانههایی که در آن کار میکنند خیلی محکم نیست. در آن روز استودیوی پخش برنامه به صورت فیزیکی مورد حمله قرار گرفت، امّا آنتن برقرار بود. حالا اگر آنتن را به هر دلیل از دست میدادیم، آیا من در جایگاه یک مجری یا برنامهساز به لحاظ قانونی این اجازه را داشتم که همان برنامهای که در شبکه خبر یا شبکه سه روی آنتن میبردم را با همان مختصات از استودیو در فضای مجازی پخش کنم؟ آیا این آمادگی را داشتم و آیا مخاطب این موضوع را از من میپذیرفت؟
امروزه در خیلی از رسانههای بینالمللی شاهد هستیم که مثلاً وقتی فردی ستوننویس «نیویورک تایمز» است، در روزنامه و در زیر یادداشتش نشانی خودش در فضای مجازی را هم درج میکنند؛ یا اگر یک گزارش از خبرنگار «سی ان ان» در حال پخش است، حساب او در شبکه ایکس هم روی صفحه میآید. یعنی او به رسانه متبوع خودش این تعهد را میدهد که تا زمانی که من اینجا کار میکنم به سیاستهای خبری آن پایبندم، اما در ایران بارها دیده شده که خبرنگاران ما در معرفی خودشان مینویسند که «این مواضع شخصی من است و به خبرگزاری یا رسانهای که در آن کار میکنم ارتباطی ندارد». این کار خیلی غیرحرفهای است و پیامدهای منفی آن به ویژه در زمان وقوع چنین بحرانهایی خود را بیشتر نشان میدهد.
از طرف دیگر در رابطهای متقابل، حتی زمانی که من در استودیو و در چارچوب رسانه نیستم باز هم خبرنگار آن رسانه محسوب میشوم و توقع حمایت دارم یعنی شبکه باید این اجازه را به من بدهد که مثلاً در فضای مجازی به کار خودم ادامه بدهم و مخاطب هم این موضوع را از من میپذیرد.
ما بارها چه در این جنگ ۱۲روزه و چه در بلایای طبیعی و غیرطبیعی دیگر دیدهایم که خبرنگاران با همان گوشی خودشان تصویر گرفته و به سرعت به دست رسانه رساندهاند، امّا این اتفاق بیشتر یک پدیده ذوقی و ناشی از خلاقیت فردی بوده و سازمانیافته نیست. حالا آن مدیر یا سردبیر باید تازه به دنبال این باشد که آیا اجازه دارد از این تصاویر استفاده کند یا نه؟ رسانه باید فضایی برای خبرنگار فراهم کند که اینخلاقیت و موقعیتشناسی به یک رویه تبدیل شود.
متأسفانه این موضوعی است که مدام به آینده موکول میشود و کسی به فکر تغییر آن نیست. فکر میکنم یکی از نقاط عطف جنگ ۱۲روزه از حیث فعالیت رسانهای، لزوم بازنگری در همین رویهها بود و شاید فرصتی باشد برای اینکه این موضوع را جدی بگیریم.ما به بازنگری در این رویکردهای سنتی نیاز داریم و باید خودمان را با شرایط جدید و بحرانهای احتمالی وفق بدهیم.
نکته دیگر این که درست است که ماهیت خبرنگاری به مشاهده و شنیدن اتفاقات و خبرهای مختلف وابسته است، امّا در بعضی موارد ما در خبر (و نه در تحلیل) به یک سیاست یکپارچه و واحد نیاز داشتیم تا بتوانیم به صورت صحیح اطلاعرسانی کرده و در آن شرایط از التهاب و اضطراب شهروندان کم کنیم. اما دیدیم که گاهی خبرنگار صدا و سیما هم اطلاعات درستی نداشت و نمیدانست که باید این اطلاعات درست را از کجا بگیرد. شاید وجود یک نهاد منسجم میتوانست این سیاستگزاری خبری یک پارچه را تأمین کند.
این خبرهای موثق و یکپارچه به آرامشدن فضا و کاهش تنش کمک زیادی میکرد؛ البته همانطور که گفتم بحث من درباره اخبار متناقض است و نه تحلیل و نظر؛ چون ممکن است من و شما درباره یک پدیده واحد دو دیدگاه متفاوت داشته باشیم، امّا این که دو داده و دو خبر متفاوت و متناقض به دست ما برسد خطرناک است.
بازدید خبرنگاران و فعالان رسانهای خارجی از اماکن آسیب دیده از حملات صهیونیستها چه دستاوردهای مثبتی برای ما داشت؟
یکی از کارهایی که رژیم صهیونیستی از همان روزهای اول جنگ انجام داد این بود که تورهای رسانهای عریض و طویلی برگزار میکرد تا خبرنگاران خارجی در سرزمینهای اشغالی از اماکن آسیبدیده از حمله موشکی ایران بازدید کنند. ولی در کشور ما تحقق این موضوع یعنی بازدید از اماکن آسیبدیده و منازل مسکونی به دشواری و با پیگیری فراوان حدود یک ماه طول کشید. البته صداو سیما با همکاری مرکز رسانهای صبح نخستین نهادی بود که به شکل منسجم در این زمینه عمل کرد و با هماهنگیهایی که انجام شد پانزده خبرنگار خارجی وارد کشور شدند. البته ما محدودیتهایی هم در این زمینه داشتیم که شاید مهمترین آنها محدودیت پروازها بود و باعث شد که این اتفاق دیرتر بیفتد، اما آنقدر بازخورد این اتفاق خوب بود و تولید محتوای جالبی از سوی این خبرنگاران شکل گرفت که من واقعاً حسرت خوردم که چرا این اتفاق زودتر رقم نخورد. ما شاید نمیتوانستیم خبرنگاران خارجی را به کشور بیاوریم، اما دستکم میتوانستیم با اتخاذ تدابیری، از ظرفیت خبرنگارانی که در تهران مستقر بودند استفاده کنیم.
از آغاز جنگ ۱۲ روزه ما درخواستهای متعددی از سمت خبرنگاران خارجی داشتیم که قصد حضور در ایران را داشتند. حتی با توجه به توقف پروازها میگفتند که ما حاضریم خودمان را به مرز ترکیه برسانیم و از آنجا به صورت زمینی به تهران بیاییم تا بتوانیم یک روایت واقعی داشته باشیم.
این پیگیریها برای من بسیار ارزشمند بود و نشان داد که چقدر شبکهسازی از رسانهها و خبرنگاران در روزهای صلح و ثبات، در زمان جنگ به کار ما خواهد آمد. یعنی یک ارتباط شبکهای پیشینی از تحلیلگران، اندیشمندان، خبرنگاران و فعالان رسانه شکل گرفته که حالا شما به عنوان مدیر رسانه و حتی خبرنگار میتوانید در شرایط بحرانی از آن بهره ببرید. نیازی به روندهای خاص و برنامهریزیهای پیچیده هم نیست، فقط کافی است آنها را بیاورید تا با چشم خودشان وضعیت را ببینند این همان کاری بود که صداوسیما بسترش را فراهم کرد. یعنی فقط خبرنگاران را به اماکن آسیبدیده بردیم و توضیح خاصی هم ندادیم و گذاشتیم تا مشاهده کنند.
باید اهمیت شبکهسازی و ارتباط گرفتن با رسانههای غیرایرانی را درک کنیم؛ موضوعی که عمدتاً در فعالیتهای رسانهای ما مغفول میماند. البته کارهای جسته و گریختهای انجام میشود، اما سازمانیافته و روشمند نیست.
بعضاً یک نگاه خیلی امنیتی و همراه با ترس غالب است. گاهی حتی صریح به ما میگفتند که ممکن است در بین اینها جاسوس وجود داشته باشد. خب باشد! اصولاً در چنین فضایی باید پیش فرض ما درباره چنین گروهی همین باشد، اما باید این فضا را مدیریت کرد. نمیتوانیم به خاطر یک احتمال امنیتی (که در جای خود درست است) خودمان را از یک فرصت رسانهای موثر محروم کنیم.
گویا این بازدیدها از همان ساختمان شیشهای هم آغاز شد؟
بله، دو سه روز بعد از حمله به ساختمان شیشهای این دسترسی در اختیار چند گروه خبری خارجی قرارداه شد تا از این مکان بازدید کنند، اما هماهنگی برای دیدن سایر خانههای تخریبشده و منزل شهروندان عادی با تأخیر همراه شد. اگر زودتر اقدام میکردیم میتوانستیم بتوانیم روایت اول را به دست بگیریم. کاری که رژیم صهیونیستی از همان روزهای اول و دوم جنگ اجام داد و در قالب همان پروژه ایرانهراسی تورهای رسانهای مفصل برای خبرنگاران خارجی برگزار میکرد.
باید حضور خبرنگاران خارجی در کشورمان را جدی بگیریم بله، من هم متوجه هستم که به خاطر شرایط خاص ایران همواره باید ملاحظات امنیتی را درنظر گرفت. این یک نگرانی طبیعی و منطقی است، امّا به هر حال باید با تدبیر، بین این دو فضا توازنی برقرار کنیم.
این که خبرنگار «سی ان ان» در بخشی از گزارش خودش از ساختمان شیشهای، میز خبرنگاران را نشان میدهد که غذاهای نیمهخورده روز حادثه روی آن است تأثیر زیادی روی مخاطب خارجی خواهد گذاشت.
یکی از سیاستهای جدی که رژیم صهیونیستی و آمریکا دنبال میکنند ارائه تصویری غیرانسانی از کشور هدف و اهریمنسازی از آنها است؛ یعنی کاری میکنند تا در ذهن مخاطب این گونه جا بیفتد که اینها اصولاً انسان نیستند. برای همین نتانیاهو وقتی از ساکنان غزه صحبت میکند میگوید که ما با شیطان میجنگیم و اصلاً از واژه «افراد» یا انسانها استفاده نمیکند. اینها کلماتی است که با هدف انتخاب میشوند و در پس آنها معنایی است که در بلندمدت تأثیر خود را روی مخاطب میگذارد.
در این بازدیدهای رسانهای و مواجهه خبرنگاران خارجی با جنایات صهیونیستها، چه نکتهای برای شما قابلتوجه بود؟
یکی از بخشهایی که خبرنگاران خارجی در بازدید از زندان اوین رفتند، بخش بهداری زندان بود که بر اثر حمله به شدت تخریب شده بود. تقریباً تمام این پانزده نفر با تعجب از ما میپرسیدند که مگر زندانهای شما درمانگاه دارند؟! یعنی چیزی که برای ما بدیهی بود، برای آنها جای سوال داشت؛ تازه اینها خبرنگارانی بودند که به اصطلاح معاند و متخاصم محسوب نمیشدند و ضدایرانی نبودند. اما آنها هم این تصویر غلط در ذهنشان شکل گرفته بود که زندانها در ایران از هیچ امکاناتی برخوردار نیستند.
در همان بازدید از زندان، خانمی از یکی از ساختمانهای مجاور زندان داد و فریاد میکرد که صبر کنید من هم حرف برای گفتن دارم. پایین آمد و با کمک مترجم با خبرنگاران هم صحبت شد. با هیجان و عصبانیت خاصیمیگفت من یک فرد عادی هستم که به همراه خانوادهام در نزدیک مجموعه زندان زندگی میکنم. همسرم عمل جراحی قلب باز انجام داده و خانهام پس از حمله خسارتهای زیادی دیده است و... از شما میخواهم در رسانههای خودتان بگویید که اسرائیل و آمریکا چه جنایتی در حق مردم کردند. به واقع این خانم تمام ویژگیهای یک شهروند عادی که شما میتوانید تصور کنید را داشت و بدون هیچ برنامهریزی قبلی در حضور خبرنگاران از پیامدهای حملات صهیونیستها به زندان اوین گفت. خبرنگاران هم تعجب کرده بودند و میگفتند ما فکر میکردیم که اطراف زندان خالی از سکنه است؛ نهایتاً کارکنان زندان و نظامیها در آنجا زندگی میکنند.
رژیم صهیونیستی با دانستن این موضوع که افراد حاضر در داخل زندان شهروندان عادی هستند و اطراف این مکان یک منطقه کاملاً مسکونی است به زندان اوین حمله کرد. اینها چیزهایی بود که خبرنگاران خارجی به چشم خودشان دیدند و این فرصت بسیار ارزشمندی بود.
حضور چهرههای جدید در برنامههای صداوسیما پس از وقوع جنگ هم موضوعی بود که مورد استقبال افکار عمومی قرار گرفت، هرچند برخی منتقدان به مقطعیبودن این سیاست اشاره داشتند و آن را محدود به شرایط بحرانی میدانستند. ارزیابی شما در این زمینه چیست؟
ببینید، حداقل در برنامههای حوزه بین الملل و سیاست خارجی تلویزیون که من خودم به عناوین مختلف با آن درگیر هستم، باید بگویم محدودیت و سفارش بیرونی در زمینه دعوت از مهمانان نزدیک به صفر است. در اغلب موارد، خودِ این بزرگواران هستند که به خاطر عدم تمایل و یا رویکردی که نسبت به صداو سیما دارند، دعوت ما را قبول نمیکنند. گاهی اوقات پیش آمده است که مخاطبان برنامههای ما در فضای مجازی نام تعدادی از کارشناسان و اساتید را میآورند و میگویند که چرا در فلان موضوع از این افراد استفاده نمیکنید؛ من هم در پاسخ میگویم که اتفاقاً در همین موضوع از این کارشناس محترم دعوت کردیم و نپذیرفته است.
جنگ ۱۲روزه در کنار همه خسارتهای مادی و غیرمادی و تلخیهایی که رقم زد، برکاتی را هم به همراه داشت که یکی از آنها تلطیف نگاه برخی از همین بزرگواران نسبت به صداوسیما بود. بسیاری از این عزیزان که در طول این ۱۲ روز و روزهای پس از آن مهمان برنامههای رسانه ملی بودند، پیش از این هم بارها دعوت شده بودند و اغلب این دعوت را نپذیرفتند. البته قبول دارم که موارد استثنایی هم بوده است، اما کلیت ماجرا همین است که عرض کردم. یعنی این یک ارتباط دوسویه است و این گونه نبود که صدوا سیما آغوشش باز نباشد، بلکه این کارشناسان محترم بودند که این دعوت را نمیپذیرفتند و تشریف نمیآوردند، اما خدا را شکر این فضا شکسته شد و این ارتباط شکل گرفت. حتماً باید این این رویه و انسجامی که در رسانه ملی شکل گرفت ادامه پیدا کند تا شاهد تقویت فضای گفتوگو در کشور باشیم.
به نظر میرسد همکاری و همدلی خبرنگاران سایر رسانهها با صدا و سیما پس از حمله به ساختمان شیشهای هم روند جدید و مطلوبی بود...
بله، بعد از حمله به ساختمان شیشهای در جلساتی که داشتیم به این نتیجه رسیدیم تا از ظرفیت همکاران رسانهای استفاده کنیم. این که یک رسانه رسمی مورد حمله وحشیانهای قرار گرفته در روایت اهالی رسانه شنیدنی تر بود و خدا را شکر با استقبال همکاران هم مواجه شد. اغراق نمیکنم شاید در همان ساعت اولیه حمله بود که من پانصد ششصد پیام و تماس تلفنی داشتم که خبرنگاران برای همکاری با صداو سیما در حوزههای مختلف آن هم به صورت رایگان و بدون هیچ چشمداشتی اعلام آمادگی کردند. فیلمها و عکسهای بدون لوگو برای ما میفرستادند تا در تلویزیون استفاده شود در حالی که برای هر رسانهای مهم است که آن گزارش یا فیلمهای دست اول با نام و نشان آنها منتشر شود.
اینها خیلی باشکوه و ارزشمند بود. این لطف خبرنگاران واقعاً حال من و سایر دوستان را خوب کرد و انرژیبخش بود. پویشهایی هم در فضای مجازی راه افتاد که اهالی رسانه برای همکاری با سازمان اعلام آمادگی کردند. آن هم همکاری با صداوسیمایی که به دلایل مختلف که بخش عمده آن هم واقعاً برساخته بود، برای بخش زیادی از این خبرنگاران مطلوب نبود و با آن اختلافنظر داشتند. اما وقتی پای منافع ملی وسط آمد همه این اختلافنظرها برطرف شد.
حالا که پس از روزهای پرتنش جنگ، درحوزه فعالیتهای رسانهای به ثبات رسیدهایم، فکر میکنید چه قالبهای خبری و برنامهسازی برای انعکاس جنایات صهیونیستها و مقاومت مردم ایران در افکار عمومی دنیا موثرتر باشد؟
اگر ما فضایی را فراهم کنیم تا مستندهای خبری بیشتری درباره ایران تولید و پخش بشود واقعاً کار مفید و ارزشمندی است و حتماً برای مخاطبان غیرایرانی جذابیت دارد و بازخورد خواهد داشت. متأسفانه روایتی که از ایران در افکار عمومی کشورهای غربی شکل گرفته، حتی روایت ناقصی هم نیست، بلکه کلاً وارونه است! یعنی حتی رسانهها و خبرنگارانی که ایران را دوست دارند و با ما دشمنی ندارند هم تصویر نادرستی از وضعیت کشور دارند. این نشان میدهد که در این عرصه ضعیف عمل کردهایم. ما رسانههای برخط زیادی داریم که دست کم صفحه انگلیسی هم دارند. ضمن این که شبکههای مختلف رادیویی و تلویزیونی هم در معاونت برونمرزی صداوسیما فعال هستند.
اما وضعیت فعلی نشان میدهد که این رسانهها برد و قدرت مانور لازم را نداشتهاند. البته یک از دلایل این ضعف میتواند آن تحریم رسانهای و ماجرهایی مثل قطع کردن ماهوارههای شبکه «پرس تیوی» یا توقیف دامنههای اینترنتی و بستن صفحات اینستاگرام باشد.
در چنین شرایطی یکی ازکارهایی که میتوانیم انجام بدهیم این است که رسانههای بینالمللی را خطاب قرار بدهیم و بگوییم که خودتان بیایید و ببینید و روایت کنید. این به معنای توقف فعالیت رسانههای برونمرزی ما نیست، اما باید بپذیریم که در میدانی در حال جنگ هستیم که برای ما نیست؛ این بستر مبارزه، بستر ما نیست و برای استفاده از این فضاها با محدودیتهای جدی مواجه هستیم.
در این میان، ساخت مستندهای جذاب از زندگی شهدا به ویژه دانشمندان هستهای میتواند در جلب نظر رسانهها و مخاطبان خارجی بسیارموثر باشد. نخستین مکانی که در تور رسانهای خبرنگاران خارجی مورد بازدید قرار گرفت، مربوط به محل زندگی شهدای هستهای بود و بسیار هم مورد توجه آنها قرار گرفت. به هرحال این نگرانی جدی برای رژیم صهیونیستی وجود داردکه ایران نباید هیچگاه قوی باشد.
وقتی که آنها دانشمندان کشوری را در حوزههای مختلف هدف حمله قرار میدهند نشان میدهد که از مستقلشدن و قدرتمندشدن آن کشور میترسند. ترور دانشمدان هستهای نشان داد که وقاحت رژیم دیگر به بالاترین سطح خودش رسیده و این موضوعی بود که خبرنگاران خارجی هم بارها به آن اشاره داشتند. روایت درست زندگی این دانشمندان شهید حتماً میتواند در تغییر افکار عمومی موثر باشد چراکه دقیقاً مقابل روایت اهریمنسازی صهیونیستها قرار میگیرد.
انتهای پیام/