آرزوهای ناتمام «تارا حاجی میری» ژیمناستی که رژیم کودک کش او را شهید کرد

به گزارش خبرگزاری آنا، رژیم کودک کش صهیونسیتی در جنگ ۱۲ روزه تحمیلی باعث شهادت کودکان متعددی از کشورمان شد و یکی از آنها شهیده تارا حاجی میری است که دقایقی با عموی این شهیده جنگ تحمیلی به گفت‌وگو پرداختیم.

۸ روز طول کشید پیکر برادرم را تحویل گرفتیم 

اسماعیل حاجی میری به خبرنگار ورزشی آنا اظهار داشت: این اتفاق خیلی ناگهانی بود. ما منزل بودیم، دیدم سروصدا و این‌ها بلند شد. گفتم شاید رعد و برق است. دخترم ترسید. همین‌طور که درگیر بودیم، دیدم داداشم زنگ زد. گفت: «بیچاره شدیم»، گفتم چه شده؟ گفت: «ابراهیم» گفتم چه شده؟ گفت: «فکر کنم ساختمانشان را زدند» همین‌جوری گفت. سریع رفتیم. به محل رسیدم. باجناق برادرم روبه‌روی او خانه داشت. برادرم ابراهیم را برده بودند و متوجه نشدیم اما پیکر تارا که صورت او سوخته بود شناختم. پیکر خانم برادرم هم در ادامه پیدا شد. تا ساعت ۳ و نیم بامداد می‌گشتیم. ۸ روز طول کشید تا پیکر برادرم را تحویل گرفتیم. 

تارا می‌خواست برای ایران قهرمانی بیاورد

وی خاطرنشان کرد: خدا از رژیم صهیونسیتی نگذرد. چه عذابی کشیدیم. تارا آن قدر قهرمانی داشت، همیشه می‌گفت «سیمون بایلز» را الگو قرار داده و می‌خواهد برای ایران قهرمانی بیاورد. یک نوشته‌اش را هنوز دارم: «من ژیمناست هستم و در آینده ورزش ایران می‌خواهم مدال‌های زیادی را برای خودم، خانواده‌ام و کشورم به عنوان یک دختر ایرانی به دست آورم.»

سخت‌ترین امتحان الهی را گذراندم

عموی شهیده تارا یادآور شد: داغ تارا و برادرم و خانمش را بر دلم گذاشتند. بزرگ‌ترین داغی بود که کشیدم، همزمان سه نفر از عزیزانم را از دست دادم و نمی‌دانستم زیر پیکر کدامیک را بگیرم. تارا، برادرم یا همسرش؛ سخت‌ترین امتحان الهی بود. ان‌شاءالله خداوند رژیم صهیونسیتی را نابود کند که برادرم و خانواده‌اش را در برج ارکیده از ما گرفت و هزاران خانواده ایرانی را داغدار شهادت عزیزانش کرد. ان‌شاءالله قبل از رسیدن مراسم چهلم تارا شاهد نابودی رژیم اسرائیل باشیم. 

پدربزرگ تارا هم شهید بود

وی تصریح کرد: برادرم از نیروهای داوطلب جنگ تحمیلی عراق بود. ابراهیم یک ایثارگر بود که همیشه می‌گفت برای کشورم به جنگ رفتم و هیچ چیزی جز سربلندی ایران نمی‌خواهم. می‌گفت: «مگر من برای چیزی رفتم؟». تارا تنها فرزند او بود. خانم برادرم دختر شهید بود و خودش هم شهید شد. شهید «قنبررضا» پدربزرگ تارا بود. 

دخترم عکس تارا را بالای سر می‌برد

عموی شهیده تارا افزود: برادر شهیدم همیشه توصیه می‌کرد دخترم را در ژیمناستیک ثبت نام کنم. تارا دخترم را تشویق می‌کرد حرکات مختلف ژیمناستیک را یاد بگیرد. حالا که شهید شده هر چه دارم می می‌گذارم تا دخترم در ژیمناستیک قهرمانی بیاورد. آرزویم این است که دخترم قهرمان شود تا عکس دختر عموی شهیدش را بالا ببرد.  به دشمن ثابت می‌کنیم که ورزش ایران پر از تاراست و شهید کردن کودکان ما پایان آنها نیست. ما جان می‌دهیم اما خاک به دشمن نمی‌دهیم. رژیم صهیونسیتی نابود می‌شود و ایران استوار می‌ماند.