گذری بر زندگی شهید «مبارزه با اسرائیل»

خبرگزاری آنا- مقداد نمکی آرانی؛ با فرارسیدن ماه محرم، حال و هوای محلهها، شوری حسینی به خود گرفته، اما امسال، «محله دروازه بیدگُل» که ازجمله محلههای فعال در امر برگزاری آیینهای معنوی و عاشورایی است، سوز و گداز دیگری دارد.
حُسینیه قدیمیِ این محله که روزگاری همجوار دروازه سوراخباره بیدگُل در فاصله چهارصد قدمی دروازه قدیم آران بود، نزدیکترین نقطهای بود که پیوند این دو آبادی را برقرار کرد، بهگونهای که اموات هر دو در این پهنه مشترک دفن میشد.
میرزا محمد محقق اردبیلی از عُرفای مشهور قرن ۱۱ که خانهاش در این محله، مدرسه شاگردان وی از منطقه کاشان بود، توجه بزرگانی از جمله شاه عباس کبیر را به خود جلب کرد، به گونهای که بعد از رحلتش در آن خانه دفن و همجوارش مسجدی بنام او بنا شد.
حدود دو قرن پیش در این محله، «استاد آقا» (شمعگردان) پسری به نام نصرالله (ابریشمکش) داشت که با سلطان بانو، (دخترِ فتحالله آسیابان) ازدواج کرد. شغل سلطان چرخریسی بود و همواره برادرش استاد علی متصدی حسینیه دروازه بیدگل و برادر دیگرش، حاج قاسمحقیقیان(پدربزرگ شهید سید مهدی خاتمی)، کلیددار مسجد محقق را حمایت میکرد.
از زندگی مشترک نصرالله و سلطان ۷ اولاد(حسن، آقا، فاطمه، مهلقاء، رحمتالله، ماشاءالله و زهرا) متولد شدند.
رحمتالله که اشعار واصف بیدگلی را حفظ بود، دو پسرش(شهیدان احمد و محمد فتحقریب) را در سالهای دفاع مقدس تقدیم کرد، همچنانکه فاطمه، دخترِ نصرالله نیز در دفاع دین و میهن با تقدیم فرزندش، شهید علیمحمد مُعظّمی، صبورانه، نوهها را یتیمنوازی کرد.
فرزندِ دیگرِ نصرالله که همنام پدربزرگش، «آقا» بود در ازدواج با صدیقه سدیدی(دخترِ عمهاش، صغری)، صاحب ۱۰ فرزند شد و او نیز یکی از پسرانش را همنام پدر خودش نصرالله کرد.
نصرالله پسرِ حاجآقا پس از نوجوانی و جوانی در ادامه مسیر زندگی خود به تیپ سوم عاشورا لشگر۱۴ امام حسین(ع) بهعنوان تخریبچی پیوست و در ازدواج با خواهر یکی دیگر از شهدای دفاع مقدس(شهید ابوالفضل الماسی) دارای سه پسر شد که از جمله آنها، میثم فتحـٌ قریب بیدگُلی (متولد ۱۳۶۶)، در اواخر جنگ تحمیلی در حالی که پدرش در جبهه جانباز شد، کودکی را گذراند و بعد از دوره دبیرستان در یکی از کارخانههای شهرک صنعتی مشغول به کار شد.
دی ۱۳۸۵، میثم از خانوادهای که به معنویتِ روحانیت و شهادت آراسته بودند با معصومه احمدیزاده آرانی (دختر حجتالاسلام شیخ حسین احمدیزاده) ازدواج کرد.
او همواره با برادران همسر، زینالعابدین و علیاصغر که یادگاران شهید انقلاب، علی خدمتی و نیز حسن و سعید که پسران مرحومه طاهره عسکری بودند، رابطهای صمیمانه داشت، همچنانکه با محمد احمدیزاده، اُخوتی عمیق داشت.
با تولد نخستین فرزندش در دانشگاه آزاد اسلامی در رشته مهندسیِ برق لیسانس گرفت و با تشویق همسر، راه پدر را پیش گرفت و به نیروی هوا و فضایِ سپاه پیوست و در همان رشتهی مهندسی برق، در دانشگاه امام حسین(ع) برای بار دوم لیسانس گرفت.
مهندس میثم و همسرش در زندگی مشترک خود با تربیت ۴ فرزند(محمدحسین، محمدحسن، مرضیه و مهدیه که فعال قرآنی هستند) خوش درخشیدند.
او همزمان با انجام مأموریتهای ویژه در داخل و خارج از کشور در جایگاه استاد برای ارائه آموزشهای فنی و نیز ۵ نوبت حضور در سوریه در نبرد با داعش، هیچگاه از مسجد محله غافل نماند و پا به پای همسرش که کارشناسی ارشدش را در رشته معارف اسلامی اخذ کرد، با پذیرش فرماندهی پایگاههای بسیج برادران حیدرکرار و خواهران راضیه، مسیر تربیت نسلی مسجدی، انقلابی و بسیجیِ بانشاط برگزیدند و چه بسا نوجوانانی که با هدایت این زوج کوشا، راه زندگی را در پناهِ مسجد محقق و مزین به نور معارف اهلبیت(ع) یافتند و هر کدام باعث افتخار محله شدند.
بالاخره میثم همزمان با حملات رژیم صهیونیستی به ایران احساس مسئولیت کرد و ضمن پذیرش مسئولیت تیمی فنی برای دفاع از وطن، داوطلبانه و با توصیه همسرش راهی اهواز شد و روز سوم تیر ۱۴۰۴، او و همراهانش، جملگی آماج حمله دشمن واقع شدند بهگونهای که همه پیکر خود را نثار دفاع از وطن کردند.
نخستین تصویری که از میثم بعد از خبر شهادتش منتشر شد، سینهزنیِ او پایِ نوحهخوانی پسرش محمدحسین بود که در جمع مومنانه خانوادگی، ذکر «حسین حسین» را تکرار میکردند.
محمدحسین همچنانکه ادامهدهنده راه پدر خواهد بود، باید برای مادر که تمام عمرش را در همنشینی با یتیمان شهید خدمتی و مرحومه عسکری سپری کرد، یاریگر باشد و در مراقبت از برادر و خواهران به ویژه پنجمین یادگار پدر که دورهی جنینیاش را سپری میکند، مرد خانواده باشد.
انتهای پیام/