عشق به اباعبدالله(ع) در سیما و رفتار برادر شهیدم بروز و ظهور داشت/ برادرزادهام بعد از شهادت با لباس تکواندو مشهور شد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، این روزها که وارد قطعه 42 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) می شوی، علاوه بر تشییع پیکرهای شهدای حملات رژیم صهیونیستی که یکی پس از دیگری با حضور پرشور خانواده ها و مردم شهید پرور به دل خاک به امانت گذاشته می شوند، با صحنه های دیگری هم روبرو می شوی. بالا سر برخی مزارها عکس های قدی و گاها چند نفره شهدا که حکایت از شهادت دسته جمعی خانواده و همرزمان دارد، خود نمایی می کند. خانواده هایی که گرداگرد مزار شهید یا شهدایشان جمع شده اند و مظلومانه اشک می ریزند و بر سینه می زنند، صحنه های حماسی رقم زده است.
فضا آغشته به مدح امام حسین(ع) و ذکر شهداست. چشمانم به عکس قدی بالا سر یکی از مزارهای شهدا می افتد که عکس پدر و پسری روی آن نقش بسته است؛ عکس پسر با لباس ورزشی تکواندو است، یادم می آید روزهای اول جنگ تحمیلی خبر از شهادت ورزشکاران کودک، نوجوان و جوان این کشور بسیار داده شد.

مادر پایین پای پسر و نوه با اشک، دعا می خواند. خواهران و برادر دور مزار جمع شده بودند. این روزهای گلزار کافی است کنار یک خانواده بروی و با مادر یا خواهرش سلام و علیکی کنی، ناخودآگاه خود را در بغلت می اندازند و گریه می کنند؛ آنها هنوز فرصت عزاداری پیدا نکرده اند. همسر شهید که پسر بزرگترشهم به شهادت رسیده است، توان صحبت ندارد و مدام سنگ مزار را در آغوش می گیرد، اما با وجود این داغ سنگین، صبور است، مثل همه زنان این سرزمین.

برادر شهید گفت من مایلم صحبت کنم، چراکه دوست دارم این روزها و شهادت دسته گل هایمان صادقانه روایت شود.
«علی امینی» برادر شهید «رضا امینی» و عموی شهید«امیرعلی امینی» می گوید:«همان روز اول حمله رژیم سفاک اسرائیلی به شهرک شهید چمران برادرم و برادرزاده ام به شهادت رسیدند. ساختمان های دیگری هم بودند که مورد هدف حمله پهبادی دشمن قرار گرفته بودند اما تخریب نشده بودند و تنها ساختمانی که تخریب شد، ساختمان محل زندگی برادرم بود که در واحد 13 آنجا زندگی می کردند.»
برادر شهید امینی از نقل مکان برادرش به منزلی دیگر می گوید:«برادرم در خانه های سازمانی زندگی می کرد؛ این اتفاق روز 23 خرداد افتاد و قرار بود روز 27 خردادماه از آن ساختمان به خانه ای دیگر نقل مکان کنند که متاسفانه این اتفاق رخ داد.»
او درباره روز حمله می گوید:«آن شب برادرم و امیرعلی در بخش دیگری از منزل خوابیده بودند و خانم میرهاشمی هسمر برادرم و امیررضا پسر هفت ساله برادرم در اتاق دیگری بودند کهخوشبختانه همان ساعات اولیه امدادرسانی نجات پیدا کردند و از نظر جسمی سالم هستند، اما روحشان به شدت آزرده است.»
شهید رضا امینی 42 ساله، فوق لیسانس برق و کارمند صنایع دفاع بود. برادرش از سفرهای اربعین او می گوید:«8 سال پیاپی سفر اربعین رفت و می گفت تا وقتی بتوانم این مسیر را می روم. به قول شهید آوینی شاید در این مسیر رازی است که جز با خون، فاش نمی شود و بدون کمترین غلوی می گویم این عشقی که برادرم به اباعبدالله الحسین(ع) داشت، در سیما، رفتار و سبک زندگی شان بروز و ظهور کرده بود.»
برادر شهید می گوید:«الان مصیبتی بر ما وارد شده و تا ابد این داغ همراه ماست و داغ شهادت امیرعلی خانواده ما را سوزاند، اما برادرم قطعا لیاقت شهادت را داشته است.»
پدرهمسر شهید خبر تخریب ساختمان به دست رژیم صهیونیستی را به این برادر می دهد، او گفت:«وقتی با من تماس گرفتتند تهران نبودم و سریع خودم را رساندم، اما از لحاظ امنیتی نمی شد وارد ساختمان شد که خواهش کردم اجازه دهند. بعد از کلی تلاش ساعت 7 بعدازظهر پیکر پاک امیرعلی را پیدا کردیم،اما پیکر برادرم را نتوانستیم بین پیکرهای دیگر و مجهول الهویه شناسایی کنیم. تست دی ان ای دادم و بعد از سه روز جوابش آمد و با نشانه هایی که به عنوان برادر می شناختم، تطبیق دادیم و او را شناختم. برادرم به آرزویش رسید، اما ما ماندیم و این داغ.»
برادر شهید امینی از آرزوی برادرش برای شهادت می گوید:«همسرشان بعد از شهادت به ما گفت، رضا یک ماه پیش به من گفته بود دوست دارم اگر قرار باشد بمیریم، با هم شهید شویم.»
او درباره شخصیت برادر و برادرزاده شهیدش می گوید:«نمی خواهم غلو کنم، اما رضا بی نظیر بود، بسیار محجوب و دارای روحیه آرام بود. همانطور امیرعلی پسر 11 ساله برادرم بچه معصوم و مملو از شوق زندگی بود. امیرعلی تکواندوکار و بسیار با استعداد بود. البته رضا هم خودش تکواندوکار بود و خیلی دوست داشت امیرعلی مدارج بالاتر را طی کند. امیرعلی همیشه می گفت دوست دارد خیلی معروف شود، اما نمی دانست نوع معروف شدنش با شهادتش همراه است و در خیلی از شبکه های مجازی عکس او وایرال شد.»

برادر شهید ادامه می دهد:«رضا کوچکترین برادر ما بود،مهربان، خونگرم و اهل خانواده بود. خیلی شوخ طبع بود و این خنده رویی ویژگی ثابت ایشان بود. کسانی که او را می شناسند می گویند مهم ترین شاخصه رضا این بود که وقتی او را از دور می دیدیم خنده بر لبانش بود. بسیار متین، اهل کار وعلاقه مند به خانواده بود. بهترین خدمات را به خانواده و پسرانش ارائه می کرد و به عنوان پدر بسیار مراقبت آنها بود و دوست داشت فرزندانش در مسیر تحصیل و ورزش موفق باشند.»
او درباره صبوری این روزهای خانواده چنین می گوید:«تاب آوری یک ویژگی است که انسان تا وقتی اتفاقی برایش نیفتاده، نمی نداند این موضوع چقدر عمق دارد تا وقتی در آن موقعیت قرار بگیرد. شاید اگر به من می گفتند همچین اتفاقی می افتد تصور دوام آوردنش هم برایم سخت بود. یک جمله نقل به مضمون از شهید آوینی این است: مپندار که فقط عاشوراییان را به این بلاآزمودند؛ وسعت بلا به وسعت تاریخ است. از خدا می خواهم به خواهران و مادرم صبر زینبی عطا کند، به هر حال مردها قوی تر هستند.»
برادر شهید می گوید:«بهترین تصویر در دنیا، صلح و آرامشاست، اما وقتی کسی به ما حمله می کند دفاع حق طبیعی ما است. با این حال به عنوان یک فرد هیچ وقت ابدا به این راضی نیستم که هیچ بی گناهی دردنیا فاقد از هر رنگ و آیین و نژادی، آسیب ببیند و خانواده اش داغدار شود.»
او در پایان گفت:« الان ما با رژیم صهیونیستی خرده حساب شخصی هم داریم؛ او یک رژیم سفاک و جعلی است، سال هاست ظلم می کنند، اما معتقد هستم بهترین مسیر، مسیر صلح و ارامش است و ان شالله ایران عزیز همانطور که در طول تاریخ، سربلند بوده، سربلند باشد. در همه زمینه ها توسعه پیدا کنیم و این پتاسنیل را به لحاظ نیروی انسانی داریم و ایرانی در هر نقطه ای از دنیا باشد اگر عرق به وطن داشته باشد، این جنایت را محکوم می کند و ان شالله شهدایمان با امام حسین(ع) محشور باشند.»
انتهای پیام/


