۲۸/ خرداد /۱۴۰۴
09:53 13 / 03 /1404
به مناسبت شهادت امام محمدباقر علیه‌السلام

سرچشمهٔ شعر ناب مائیم

سرچشمهٔ شعر ناب مائیم
شاعر و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در سالروز شهادت امام محمدباقر علیه‌السلام قطعه شعری سروده است.

به گزارش خبرنگار آنا، ابوالفضل فیروزی شاعر و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی(ره) در سالروز شهادت باقرالعلم النبیین حضرت محمد بن علی (علیه افضل‌ الصلواة المصلین وعلی آباء الطاهرین) «منظومهٔ آه» را در قالب مثنوی سروده که بیت بیت آن مأخوذ، مقتبس و مشحون از آیات، روایات، ادعیه و زیارات مأثوره به‌خصوص زیارت امین‌الله - مروی از آن حضرت است- که تقدیم محبّان آن حضرات می‌شود.

«منظومه آه»

آئینهٔ آفتاب ماییم

سرچشمهٔ شعر ناب ماییم

منظومهٔ آه آسمانیم

شیرازهٔ شعر کهکشانیم

ما بانی گنبد کبودیم

وقتی‌ که کسی نبود، بودیم

ماییم اساس آسمان‌ها

مشکات فروغ کهکشانها

رخسارهٔ ماست گرچه پنهان

هستی به فروغ ماست رخشان

ماییم چراغ مهر زهرا

نور دل روشنای دلها

هم محرم خلوت نگاریم

هم مظهر جلوت نگاریم

در شأن جمال ماست لولاک

برگِرد وجود ماست افلاک

سلطان زمین وآسمانیم

مسجود همه فرشتگانیم

ازماست که حق افاضه گردد

باماست که حق اقامه گرد

ماییم محلّ گنج عرفان

مفتاح کنوز عرش رحمان

ماییم صفیر مرغ توحید

ماییم سفیر بیم وامید

ما وارث علم‌ انبیائیم

هم حافظ سرّ اوصیائیم

ماییم که باقرالعلومیم

مصباح هدایت ظلومیم

با ماست هرآنچه گشته تنزیل

تورات و زبور ونور وانجیل

ماییم شریک وعین قرآن

مقصود و طریق و نور و فرقان

ماییم امام الانس والجانّ

اشک دل ماست دُرّ ومرجان

مِهر دل ماست مُهر تهلیل

در سینهٔ ماست گنج تنزیل

ماییم مفسّران قرآن

مائیم منادیان ایمان

ما لالهٔ داغ این زمینیم

با شبنم عشق هم نشینیم

خاک دل ما ز عشق گِل شد

چل صبح برآن گذشت و دل شد

این‌گونه که ما شدیم بیدل

مجنون به دیار ماست عاقل

تا زلف سیه به باد دادیم

بر باد هرآنچه باد دادیم

ما آیهٔ عصمتیم وتطهیر

همسایهٔ رحمتیم وشمشیر

هم فانی حیّ لایزالیم

هم باقی وجه ذوالجلالیم

بن مایه هست ونیست مائیم

هرلحظه به کسوتی درآییم

ماییم مبارکیِّ ایاّم

آیات عظیم دین اسلام

ایام حرام، غربت ماست

اعیاد عظام، قربت ماست

در سایهٔ ماست خیر وبرکت

درسینهٔ ماست علم وحکمت

ماییم عیون حکمت‌الله

اتمام وکمال نعمت‌الله

در عین جمال در جلالیم

اعلای مثال بی‌مثالیم

ماییم کواکب منیره

مصداق زیارت کبیره

اسماء وصفات ماست جوشن

حسنای شمیم ماست گلشن

عالم به ظهور ماست پیدا

هستی‌ به‌حضور ماست برجا

دنیا بحضور ماست قائم

از ماست فیوص خلق دائم

در غیبت خود حضورداریم

در آئینه‌ها ظهورداریم

رنگ رخ ماست رنگ اللّه

یک جلوه ماست مهر تا ماه

مدهوش زبوی ماست‌ عالم

سرمست سبوی ماست آدم

هرجا برویم عین عشقیم

در خاک بقیع یا دمشقیم

سرمست ز باده الستیم

از هرچه به غیر‌ دوست رستیم

مسرور ز باده حضوریم

مستور چو ‌آفتاب حوریم

ماییم شکوفه‌های زهرا

پرپر شده از سموم اعدا

برزیگر دشت کربلائیم

پیغمبرخون نی‌نوائیم

ما کُشتهٔ بی‌مزار عشقیم

هم محور وهم‌مدار عشقیم

صد داغ نشان ز بی نشانه

درسینه ماست جاودانه

درپردهٔ این دل مشبّک

جبریل کبوتریست کوچک

در وادی ما تمام ثقلین

در کرده زپای خویش نعلین

خورشید شراری ازغم ماست

این آتش نای، یکدم ماست

سرخی شفق ز اشک ماشد

نیلی دل شب ز رشک ماشد

دریا شده از سرشکمان شور

صحرا شده ز آه گرممان هور

شولای بنفشه ماتم ماست

پیراهن لاله پرچم ماست

گل از گل روی ما شکفته

بلبل غم عشق ما شنفته

آکنده زبوی ماست هستی

آشفتهٔ موی ماست مستی

مدهوش ز بوی ماست عالم

سرمست سبوی ماست آدم

یک قطره سبوی ماست مُلها

یک نفحهٔ کوی ماست گلها

یک چشمهٔ چشم ماست خورشید

یک جلوهٔ ماست جام جمشید

خاکیم اگرچه در گمانها

هستیم بر اوج آسمانها

هرچند مزار ماست خاکی

ماییم محلّ نور وپاکی

مصداق صرا‌ط مستقیمیم

داروی شفای هر سقیمیم

هرچند که یوسفیم در چاه

ماییم امیر ماسوی‌اللّه

ماییم امام و هادی راه

ماییم همان مشیّت الله

میزان وحساب خلق با ماست

پاداش وعقاب خلق با ماست

از ماست نزول رزق عالم

با ماست عروج جان آدم

غمها به ظهور ماست زایل

دلها به قبور ماست مایل

هنگام حیات دار عشقیم

بعداز مردن، مزار عشقیم

ماییم وسایط الهی

ازما بطلب هرآنچه خواهی

بی‌ما نتوان به‌حق رسیدن

تا قلّهٔ عشق پرکشیدن

از گریهٔ صبح و آه اسحار

برخاست زما غبار اغیار

در کسوت فقر و بینوایی

داریم ردای کبریایی

آن لاله به کوه و دشت وبرزن

از مشعل آه ماست روشن

هرجا عَلمی ز آه برپاست

آنجا کسی از قبیلهٔ ماست

داریم چراغ آه برلب

درخلوت انتظار هرشب

قوْت دل ماست یاد دلبر

رمز شب ماست نام حیدر

ما ضامن آهوان آهیم

هرچندکه صید هر نگاهیم

مائیم نگین و مُهر خاتم

هم اول وآخر دو عالم

ماییم که باطنیم وظاهر

در غیبت خویش عین حاضر

ما مهدی صاحب‌‌الزّمانیم

طاووس جهان لامکانیم

از ماست بهار روزگاران

شادابی‌ّ وسبزی بهاران

هرشام بیاد داغ مادر

داریم چراغ اشک بر در

تا گل بکند جمال جانان

آن شادی و خرّمی دوران

یعنی که جمال عشق آدم

دل برده ز دلبران عالم

صاحب جم جان پناه مهدی

آن هادی و ختم راه مهدی

چون طالع مهر او برآید

پایان شب سیه سرآید

بعداز شب انتظار غیبت

خواهیم نمود باز رجعت

از رحمت حق بدور باشی

گرمنکر این ظهور باشی

برمنکر آن غبار شنعت

برکافر ما هزار لعنت

بر عاشق ماست گرچه زحمت

همواره سلام و نور و رحمت

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب