۲۸/ خرداد /۱۴۰۴

جنگ اقتصادی ترامپ؛ در مسیر فروپاشی نظام سلطه اقتصادی آمریکا و ظهور نظام چندقطبی

جنگ اقتصادی ترامپ؛ در مسیر فروپاشی نظام سلطه اقتصادی آمریکا و ظهور نظام چندقطبی
از پایان جنگ سرد، نظام جهانی بر ساختار تک‌قطبی‌ای استوار بود که ایالات متحده در رأس آن قرار داشت. قدرت آمریکا ناشی از تلفیق برتری نظامی، سلطه مالی، کنترل تکنولوژیک و نفوذ ایدئولوژی لیبرالیسم به‌عنوان “ایدئولوژی جهانی‌سازی” بود. اما در سه دهه گذشته، نشانه‌های فرسایش این نظام نمایان شد.

 خبرگزاری آنا-محمدعلی صنوبری؛ از پایان جنگ سرد، نظام جهانی بر ساختار تک‌قطبی‌ای استوار بود که ایالات متحده در رأس آن قرار داشت. قدرت آمریکا ناشی از تلفیق برتری نظامی، سلطه مالی، کنترل تکنولوژیک و نفوذ ایدئولوژی لیبرالیسم به‌عنوان «ایدئولوژی جهانی‌سازی» بود. اما در سه دهه گذشته، نشانه‌های فرسایش این نظام نمایان شد؛ فرسایشی که نه بر اثر جنگی بزرگ یا شکست در میدان نبرد، بلکه به‌واسطه تحولاتی ساختاری و راهبردی از درون نظام و توسط قدرت‌های نوظهور رخ داد.

چین، که از کارخانه جهانی به رقیب در رهبری اقتصاد جهان تبدیل شده، و روسیه، که با وجود تحریم‌ها و انزوای غرب، توانایی بر هم زدن موازنه غربی را از اوکراین تا آفریقا نشان داده، در مرکز این تحولات قرار دارند. این کشور‌ها مسیر «فرسایش خاموش سلطه آمریکا» را در پیش گرفته‌اند: با نفوذ در ابزار‌های قدرت آمریکا؛ از دلار و نهاد‌های بین‌المللی گرفته تا تکنولوژی و مشروعیت.

جنگ اقتصادی آمریکا علیه چین، که از سال ۲۰۱۸ آغاز شد و این روز‌ها توسط ترامپ با شدت بیشتری دنبال می‌شود، نه فقط جنگ تعرفه‌ای، بلکه اعتراف ضمنی به تهدید برتری تکنولوژیک چین بود. چین با سرمایه‌گذاری عظیم در هوش مصنوعی، فناوری نسل پنجم، کوانتوم و رباتیک، الگویی اقتصادی متفاوت با لیبرالیسم غربی ارائه کرده‌است. نتیجه این جنگ، اما معکوس بود: چین نه‌تنها شکست نخورد، بلکه با شتاب به‌سوی خودکفایی و گسترش نفوذ جهانی پیش رفت. آمریکا، در مقابل، با پیامد‌های انزواگرایی، چون تورم داخلی، فرسایش صنعت، و تزلزل در میان متحدانش رو‌به‌رو شد.

روسیه نیز با وجود اقتصاد کوچک‌تر، توانایی اخلال استراتژیک دارد و هدفش نه سلطه بلکه فروپاشی نظام سلطه آمریکاست. جنگ اوکراین، روسیه را به سمت چین سوق داد و یک اتحاد ژئوپولیتیک نوین را در اوراسیا شکل داد.

نظام جهانی جدید، نه به‌صورت پروژه‌ای از پیش طراحی‌شده، بلکه به‌عنوان فرایند تدریجی فرسایش مرکز و رشد پیرامون در حال ظهور است. دلار و نهاد‌های آمریکایی دیگر تنها مسیر‌ها نیستند. ویژگی اصلی سلطه آمریکا—یعنی توان تحمیل هزینه بر مخالفان—در حال رنگ باختن است.

امروز، آمریکا در نبرد نظامی شکست نمی‌خورد، بلکه از درون فرسوده می‌شود. اعتبار نهادهایش کاهش یافته و روایتش از دموکراسی دیگر خریدار ندارد، خصوصاً در سایه حمایت از نسل‌کشی در غزه و بحران‌های داخلی‌اش. این روند، آغاز افولی ساختاری برای امپراتوری‌ای است که دیگر توان سازماندهی جهان حول مرکز خود را ندارد.

چین و روسیه در حال مهندسی آگاهانه یک نظام جایگزین‌اند: چین توسعه بدون شروط سیاسی را پیشنهاد می‌دهد و روسیه امنیت مبتنی بر حاکمیت را به‌جای امنیت آمریکامحور مطرح می‌کند. کشور‌های نوظهور نیز خود را در حال رقم زدن تاریخ می‌بینند. در این فضا، آمریکا به‌جای سیاست‌گذاری، صرفاً واکنش نشان می‌دهد.

در پایان، ما با یک گذار تاریخی روبروییم، نه ظهور موقت قدرت‌هایی جدید. جنگ اقتصادی با چین، لحظه‌ای بود که مدل آمریکایی به‌عنوان الگویی شکننده آشکار شد و راه برای جهانی چندقطبی و متوازن گشوده شد. آمریکا امروز، روی زمینی فرسوده ایستاده، در برابر دشمنانی که نه‌تنها از بیرون، بلکه از درون، مشروعیتش را می‌زدایند؛ گام‌به‌گام، تا رسیدن به لحظه فروپاشی خاموش.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب