12:40 04 / 06 /1404

مدال‌هایی که سوخت و خنده‌های سوخته؛ دوران سخت پس از پهلوان‌باشی برای یارِ غارش

مدال‌هایی که سوخت و خنده‌های سوخته؛ دوران سخت پس از پهلوان‌باشی برای یارِ غارش
پهلوان‌باشی که رفت، انگار «سوخته» هم رفت. آرام آرام از نظر‌ها ناپدید شد، از آن هیبت استثنایی که با گوش شکسته معنایی دیگر یافته بود، جز عکسی چیزی در این ۱۱ سالِ پس از مرگ علیرضا سلیمانی بیرون نیامد. حالا سوخته هم به یار غارش پیوسته است.

به گزارش خبرگزاری آنا، آن اردیبهشت تلخ که خبر درگذشت علیرضا سلیمانی آمد، همه آنهایی که کشتی و آدم‌هایش را می‎‌شناختند، بیش از هر آدم دیگری و حتی خانواده سلیمانی، به رضا سوخته‌سرایی فکر کردند که حالا چطور این داغ را تاب می‌آورد و دنیای بعد از رفیق شفیق و همراهش، برای او چه شکلی است.

تصورش هم سخت بود، نام این دو، همیشه کنار هم می‌آمد: پهلوان‌باشی و سوخته. در هر مراسمی ورود آنها، سکوت را از بین می‌‍برد. کنار هم که قرار می‌گرفتند فقط صدای خنده بود. آن ابهت چهره علیرضا سلیمانی، وقتی به سوخته می‌رسید، باورش سخت بود که صدای خنده‌های بلند و تمام نشدنی از همان گوشه‌ای بلند شود که دو سنگین‌وزن آنجا نشسته بودند؛ و یک سوال تکراری از این دو و جواب‌های شیرین‌شان: «آخر، کی کی رو بُرد» همیشه از آنها این سوال پرسیده می‌شد، دو سنگین‌وزن هم عصری که دوست نداشتند با هم رودررو شوند و این روی دوستی عمیق‌شان تاثیر بگذارد. آنها اندک دفعه‌ای با هم مبارزه کردند.

علیرضا سلیمانی زود رفت، زودتر از رفیق شفیقش، سوخته هم بعد از او روزگار خوبی را طی نکرد. بیمار شد، بیماری سخت و مبارزه کرد. خنده‌هایش بود، اما وزنش به شدت کم شده بود.

سوخته، ۱۱ سال بعد از پهلوان باشی زیست، شاید بدون آن خنده‌ها... در این سال‌ها جز یک عکس، بی‌شباهت به آن رضا سوخته‌سراییِ دوره علیرضا سلیمانی، چیزی بیشتر از مریضی «سوخته» بیرون نیامد، مردی که که اگر المپیک‌ها و جهانی‎‌ها تحریم نمی‌شدند و به بد دورانی از کشتی نمی‌خورد مثل همعصر‌های پهلوان و قهرمانش، مدال درو می‌کرد. مدال‌های سوخته و همعصرانش در آن سال‌های انقلاب و جنگ سوخت. مسابقاتی که تحریم شد و مدال‌هایی که می‌توانستند بگیرند و نگرفتند.

امروز پیکر رضا سوخته سرایی، که دوستانش او را همه «سوخته» صدا می ‎کردند به فدراسیون کشتی آورده شد. منصور برزگر دوست‌داشتنی‌ترین سرمربی تاریخ کشتی ایران از سوخته و سال‌های سوخته‎‌اش که نتوانست به مسابقه برود، گفت. پسر سوخته از پدر گفت و پیکر سوخته، در میان دوستانش و اهالی کشتی از جمله برزگر، محسن فرح‌وشی، محمدابراهیم سیف‎‌پور، ابراهیم جوادی، محمد محمودی، علی‌اکبر حیدری، الله مراد زرینی، علی و تقی اکبرنژاد، حسن حمیدی، بهروز یاری، صادق گودرزی، علیرضا لرستانی و... تشییع شد.علیرضا دبیر که برای شرکت در مجمع مازندران به این استان سفر کرده بود، نتوانست در مراسم تشییع رضا سوخته‌سرایی شرکت کند.

از آن هیبتی که برای آن دورانِ سنگین‌ وزن کشتی جهان ساخته شده بود، صورت همیشه خندان و خنده‌های بلند بیشتر از هر چیزی در خاطر ماند؛ رضا سوخته‌سرایی و خنده‌هایش امروز چهارم شهریور ماه به خاک سپرده شدند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا