مدارک روی دیوار، جوانان منتظر کار؛ قصه نسلی که بین کنکور و آزمون‌ها جا ماند

مدارک روی دیوار، جوانان منتظر کار؛ قصه نسلی که بین کنکور و آزمون‌ها جا ماند
سال‌هاست موفقیت برای جوانان ایرانی نه در خلاقیت و مهارت، بلکه در عبور از سد آزمون‌ها و انباشت مدارک، سنجیده می‌شود؛ مسیری که آنان را از زندگی واقعی و رشد فردی دور کرده و باعث شده در یک رقابت بی‌پایان، آرام‌آرام سرمایه جوانی‌شان را از دست ‌بدهند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، صبح یک روز تابستانی، علی با لیوان چای سردشده در دست، به دیوار اتاقش خیره شده. چهار قاب مرتب کنار هم: دیپلم با رتبه خوب، لیسانس مهندسی، فوق‌لیسانس با معدل عالی، و یک گواهینامه زبان. همه این مدارک، مثل مدال‌هایی که برای مسابقه‌ای داده شده که هیچ‌وقت شروع نشده، بی‌مصرف روی دیوار مانده‌اند. بیرون اتاق اما خبر دیگری در جریان است: ثبت‌نام آزمون استخدامی جدید شروع شده؛ آزمونی که شانس قبولی‌اش کمتر از پیدا کردن سوزن در انبار کاه است.

کنکور، آن غول بزرگ نوجوانی، سال‌ها پیش نفس علی و هم‌نسلانش را گرفت. همه چیز از آن‌جا شروع شد که «قبولی در دانشگاه» شد تنها مسیر موفقیت. معلم‌ها، مشاورها، حتی والدین، همه نقشه‌ای کشیده بودند که انتهایش، ورود به دانشگاه و گرفتن مدرک بود. اما هیچ‌کس نگفت بعدش چه می‌شود.

یک رقابت که هیچ‌وقت تمام نشد

مریم، ۲۶ ساله، هنوز هم کابوس شب قبل از کنکور را می‌بیند. اما کابوس واقعی او بعد از کنکور شروع شد؛ وقتی فهمید که همان رقابت، حالا در قالب دیگری ادامه دارد: آزمون‌های استخدامی، مصاحبه‌های چندمرحله‌ای، و رقابت با هزاران نفر برای چند جایگاه محدود.

او می‌گوید: همه چیز انگار تکرار کنکور بود؛ این بار فقط کتاب‌ها عوض شده بود. رقابت نفس‌گیر، فشار روانی، و این حس که آینده‌ات با یک عدد تعیین می‌شود.

این چرخه بی‌پایان، سال‌هاست جوانان را از یک میدان به میدان دیگر می‌کشاند؛ از کنکور سراسری، به کنکور کارشناسی ارشد، و بعد به آزمون‌های استخدامی دولتی یا خصوصی. انگار مهارت و استعداد جایی در به کارگیری جوانان ندارند.

مدارکی که خاک می‌خورند

بر اساس آمار غیررسمی، هزاران جوان تحصیل‌کرده، مدارک دانشگاهی‌شان را در کشو یا روی دیوار گذاشته‌اند و در مشاغلی کار می‌کنند که هیچ ربطی به رشته تحصیلی‌شان ندارد. یکی مهندس عمران است و پیک موتوری کار می‌کند، دیگری فارغ‌التحصیل شیمی و فروشنده لوازم آرایشی.

حمید احسانی، ۳۰ ساله و لیسانس حقوق دارد اما در یک کافه کار می‌کند. می‌گوید: مدرک برای من فقط یک برگه قاب‌شده است. با آن نمی‌توانم اجاره خانه بدهم یا قسط پرداخت کنم. کاش همان سال‌ها به من یاد می‌دادند چطور مهارت یاد بگیرم، نه این‌که فقط مدرک جمع کنم.

فشار روانی و فرسودگی پنهان

رقابت‌های آموزشی و استخدامی، چیزی بیش از خستگی جسمی به همراه دارد. استرس دائمی، احساس بی‌ارزشی، و ناامیدی، آرام‌آرام جوانان را فرسوده می‌کند.

میثم زوالی، روان‌شناس شغلی می‌گوید: وقتی یک جوان چندین بار برای آزمون آماده می‌شود و نتیجه نمی‌گیرد، عزت‌نفسش به شدت آسیب می‌بیند. این فرسودگی، نه فقط در کار، که در روابط اجتماعی و خانوادگی هم خودش را نشان می‌دهد. این فشار روانی، در کنار بیکاری، باعث می‌شود بسیاری از جوانان یا مهاجرت را انتخاب کنند یا کاملاً از تلاش دست بکشند.

تجارت کنکور و آزمون‌ها

بازار کلاس‌های آمادگی کنکور و آزمون‌های استخدامی، سالانه میلیاردها تومان گردش مالی دارد. مؤسسات آموزشی، کتاب‌فروشی‌ها، و دوره‌های آنلاین، همه از این تب رقابت تغذیه می‌کنند. شاید عجیب نباشد که هر چه این بازار پررونق‌تر می‌شود، مسیر واقعی شغل‌یابی سخت‌تر می‌گردد.

یک ناشر کتاب‌های کنکور اعتراف می‌کند: هر سال سرفصل‌ها را کمی تغییر می‌دهند تا کتاب جدید منتشر و درآمد جدید کسب شود. در آزمون‌های استخدامی هم وضع مشابه است؛ هر بار منابع تازه اعلام می‌کنند تا داوطلب‌ها دوباره خرج کنند.

نسلی که یاد نگرفت مهارت داشته باشد

شاید مهم‌ترین آسیب این رقابت بی‌پایان، نه بیکاری، بلکه از دست رفتن سال‌های جوانی باشد. سال‌هایی که می‌توانست صرف یادگیری مهارت، تجربه کاری، یا حتی سفر و زندگی اجتماعی شود، در کتابخانه‌ها و کلاس‌های خصوصی گذشت.

لیلا، ۲۸ ساله، می‌گوید: تا ۲۵ سالگی فقط درس خواندم. وقتی بالاخره فارغ‌التحصیل شدم، فهمیدم هیچ تجربه کاری ندارم. حتی بلد نبودم یک ایمیل رسمی بفرستم.

کارشناسان معتقدند که برای شکستن این چرخه، باید نظام آموزشی و مسیرهای شغلی تغییر کند. مهارت‌آموزی، کارآموزی واقعی، و ارتباط بین دانشگاه و صنعت باید جای رقابت‌های فرسایشی را بگیرد.

یکی از اساتید دانشگاه پیشنهاد می‌دهد: اگر دانشگاه‌ها به‌جای صرفاً آموزش تئوری، دانشجو را درگیر پروژه‌های واقعی کنند، هم مهارتش بالا می‌رود و هم راحت‌تر جذب بازار کار می‌شود. همچنین، شفافیت در فرآیند استخدام و کاهش وابستگی به آزمون‌های چندگزینه‌ای، می‌تواند از این مسابقه بی‌انتها بکاهد.

چرا رقابت بی‌پایان، جوان‌ها را خسته کرده است؟

اگر بخواهیم با صداقت نگاه کنیم، داستان رقابت‌های فرساینده مثل کنکور، آزمون‌های استخدامی و حتی مدارک دانشگاهی بی‌خاصیت، فقط مشکل یک نسل نیست؛ این ماجرایی است که سال‌هاست لایه‌به‌لایه شکل گرفته و امروز به نقطه انفجار رسیده.

نظام آموزشی حافظه‌محور و بی‌ارتباط با زندگی واقعی

از همان دوران مدرسه، بچه‌ها یاد می‌گیرند که موفقیت یعنی حفظ کردن حجم انبوهی از اطلاعات برای یک روز خاص: «روز آزمون». نه خلاقیت، نه حل مسئله و نه مهارت عملی، جایی در این سیستم ندارد. نتیجه این می‌شود که جوانان با هزار زحمت وارد دانشگاه می‌شوند، اما وقتی فارغ‌التحصیل می‌شوند، مهارت کافی برای ورود به بازار کار را ندارند.

تورم مدارک و بی‌ارزش شدن مدرک دانشگاهی

وقتی دهه‌ها همه را به سمت دانشگاه فرستاده‌ایم، طبیعی است که مدرک لیسانس یا حتی فوق‌لیسانس، دیگر امتیاز ویژه‌ای نباشد. به جای اینکه مدرک نشان‌دهنده توانایی واقعی باشد، تبدیل به «حداقل ورودی» شده است؛ چیزی که باید داشته باشی تا اصلاً بتوانی در صف رقابت بایستی، حتی اگر هیچ مهارت واقعی نداشته باشی.

بازار کار کوچک و فرصت‌های محدود شغلی

مشکل اینجاست که فارغ‌التحصیلان زیاد شده‌اند، اما شغل‌های متناسب با تخصص آن‌ها نه تنها افزایش نیافته، بلکه در بعضی بخش‌ها کمتر هم شده است. اقتصاد ضعیف، سرمایه‌گذاری پایین و نبود ارتباط بین دانشگاه و صنعت باعث شده رقابت برای هر موقعیت شغلی سالم، بی‌رحمانه شود.

آزمون‌های استخدامی به‌عنوان فیلتر نهایی

در چنین فضایی، آزمون‌های استخدامی تبدیل به آخرین پل برای ورود به کار دولتی یا حتی نیمه‌دولتی شده‌اند. این آزمون‌ها اغلب مانند کنکور، تکیه زیادی به محفوظات دارند و کمتر به مهارت واقعی اهمیت می‌دهند. همین باعث می‌شود جوانی که سال‌ها درس خوانده، باز هم مجبور باشد ماه‌ها یا سال‌ها برای یک آزمون دیگر آماده شود.

فشار روانی و هویت وابسته به قبولی

فرهنگ جامعه هم بی‌تقصیر نیست. از همان نوجوانی، قبولی در کنکور یا آزمون مهم، تبدیل به معیاری برای ارزشمندی فرد می‌شود. وقتی کسی در این رقابت‌ها شکست می‌خورد، نه فقط شغل یا دانشگاه را از دست داده، بلکه احساس می‌کند ارزشش در چشم خانواده و جامعه پایین آمده. این فشار روانی، بخش بزرگی از بحران روحی جوانان امروز را شکل داده است.

شاید بتوان گفت ریشه اصلی این چرخه فرساینده، نگاه کمی‌گرایانه و مدرک‌محور به آموزش و اشتغال است؛ نگاهی که نه‌تنها نظام آموزشی، بلکه ساختار استخدامی و حتی فرهنگ اجتماعی ما را در بر گرفته. وقتی موفقیت را فقط با رتبه، نمره یا مدرک بسنجیم، طبیعی است که جوانان به جای پرورش مهارت و خلاقیت، سال‌ها در صف آزمون‌ها و رقابت‌های طاقت‌فرسا فرسوده شوند. نتیجه این روند، نسلی است که یا دچار فرسودگی روانی شده، یا با انبوهی از مدارک بی‌اثر، در جست‌وجوی فرصت شغلی سرگردان است.

راه برون‌رفت از این چرخه، تغییر نگاه کلان است: اصلاح نظام آموزشی به سمت مهارت‌محوری، بازنگری در معیارهای استخدام، و ایجاد فرصت‌های واقعی رشد برای جوانان، نه صرفاً بر اساس مدرک و آزمون. تا زمانی که این تغییر بنیادین اتفاق نیفتد، آزمون‌ها و رقابت‌های بی‌پایان همچنان نسل جوان را به سکوی پرتابی می‌برند که در نهایت به جایی نمی‌رسد.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا