در گفت‌و‌گو با آنا بررسی شد

فاصله ایران تا میز مذاکره با آمریکا؛ دیپلماسی ابهام بزرگ‌ترین نگرانی غرب است

فاصله ایران تا میز مذاکره با آمریکا؛ دیپلماسی ابهام بزرگ‌ترین نگرانی غرب است
کارشناس مسائل بین‌الملل می‌گوید در حال حاضر ایران در مرحله ابهام هسته‌ای است و غرب نمی‌داند سایت‌های ما در نتیجه تجاوز نظامی آمریکا چقدر آسیب دیده‌اند یا سرنوشت اورانیوم غنی‌شده ایران چیست؟ همین سردرگمی می‌تواند یکی از کارت‌های برنده ایران در هر گونه مذاکره احتمالی با واشنگتن باشد.

گروه سیاسی خبرگزاری آنا؛ «شاید یک راه‌حل مذاکره‌شده کار کند»؛ این بخشی از اظهارات «سیدعباس عراقچی» وزیر خارجه ایران است که با زیر سوال بردن تأثیر حمله آمریکا بر توانمندی هسته‌ای ایران، بار دیگر بر اهمیت این موضوع که «گزینه نظامی» میان‌بر خوبی برای تعامل با تهران نیست، تأکید کرد.

این گوشه نرم واکنش عراقچی به این ادعای ترامپ است که اصرار ایران برای برخورداری از حق غنی‌سازی را «حماقت» توصیف کرده و گفته بود «اگر آنها غنی‌سازی را از سر بگیرند؛ ما به طرفه‌العینی آن را از بین خواهیم برد.» 

آن روی خشن ماجرا به بخشی از واکنش رئیس دستگاه دیپلماسی ایران بازمی‌گردد که به سکان‌دار کاخ سفید گفت تجاوز دوباره [به خاک ایران]با پاسخی مواجه خواهد شد که حتی تیغ سانسور آمریکا هم نمی‌تواند ابعاد آن را پنهان کند.

در حد فاصل دو روی سکه‌ای که بین «آمادگی برای جنگ» تا «تن دادن به منطق دیپلماسی» تاب می‌خورد، این طور به نظر می‌آید که ایران و آمریکا فعلا برای رسیدن به میز مذاکره عجله‌ای ندارند یا شاید هم هنوز برای اینکه پشت آن بنشینند، قانع نشده‌اند. 

دست‌کم برای تهران که زهر خیانت به دیپلماسی را در طول جنگ تحمیلی ۱۲ روزه چشیده است، اعتماد دوباره به واشنگتن دشوار است.

در این میان، شاید به این دلیل که سررسید انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت نزدیک است و اروپا با توسل به مکانیسم بازگشت خودکار تحریم‌های سازمان ملل، ایران را به نوعی در تنگنای زمان قرار داده، تعامل نه‌چندان دلچسب با تروئیکای اروپایی، تحمل ابهام حاکم بر فضای مناسبات تهران-واشنگتن را آسان‎تر کند.

برای موشکافی بیشتر در باب چشم‌انداز مذاکره با آمریکا، اهمیت بازگشت به میز مذاکره به‌رغم جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و اینکه خروجی حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران برای واشنگتن چه بوده است، خبرنگار آنا مصاحبه‌ای با «رضا صارمی‌راد» کارشناس مسائل بین‌الملل داشته است.

صارمی‌راد می‌گوید در حال حاضر، ایران وارد فاز ابهام هسته‌ای شده و بزرگترین نگرانی برای غربی‌ها همین بحث ابهام است و شاید بتوانیم با اتکا به حساسیت آنها، پشت میز مذاکره با غرب امتیاز‌هایی بگیریم.

مشروح این مصاحبه را با هم بخوانیم:
 
ایران و آمریکا تا رسیدن به میز مذاکره دوباره چقدر فاصله دارند؟ ظاهرا به‌رغم تنگ بودن فرصت، ۲ طرف هیچ عجله‌ای برای انجام چنین کاری ندارند.

مذاکره ما با آمریکا دارای چالش‌های زیادی است. از یک طرف ما زمانی که در حال مذاکره با آمریکایی‌ها بودیم مورد حمله قرار گرفتیم و جالب اینه که اندکی قبل از حمله هم یک دور مذاکره در ژنو با تروئیکای اروپایی داشتیم و درست بعد از اینکه قرار بر تداوم گفت‌و‌گو‌ها گذاشتیم، حملات آمریکایی‌ها علیه سایت‌های هسته‌ای ما انجام شد.

در حال حاضر در آمریکا یک بحثی مطرح است مبنی بر اینکه در تاریخ آمریکا رسم بر این است که هیچ موقع کاری را که نتیجه‌اش مشخص نباشد، انجام نمی‌دهیم یا حداقل آنها چنین ادعایی را مطرح می‌کنند. در این مورد به‌خصوص هم می‌گویند که خب اوباما هم می‌توانست به سایت‌های هسته‌ای ایران حمله کند؛ بایدن هم می‌توانست؛ ولی حقیقت این است که این دو نفر می‌دانستند که بعدش معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد و آیا اصلا با توجه به عمق و غنای فناوری هسته‌ای ایران، این حملات موفق خواهد بود یا نه؟

اگر حرف‌های اخیر «جیک سولیوان» مشاور امنیت ملی بایدن را گوش داده باشید، او می‌گوید حمله‌ای که با فرمان «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور فعلی آمریکا علیه سایت‌های هسته‌ای ایران انجام شد، اساساً غیرضروری بوده و هیچ چشم اندازی هم نداشته است.

حمله بدون هیچ چشم انداز اشتباه است مخصوصا که آمریکایی‌ها تجارب عراق و افغانستان را هم دارند و ترامپ هم اکنون درگیر یک جنگ رسانه‌ای شدید در داخل آمریکا است؛ یعنی تعدادی از رسانه‌ها در آمریکا می‌گویند که عملیات علیه سایت‌های هسته‌ای ایران موثر نبود و در مقابل، ترامپ می‌گوید که موفق بوده است.

خروجی این روند این است که رسانه‌های آمریکایی به طور پیوسته مستنداتی ارائه می‌کنند و در مقابل، تیم ترامپ باید یک انرژی زیادی برای اثبات موفقیت عملیات ایران صرف کند.

آیا فارغ از میزان موفقیت، این حمله به لحاظ راهبردی دستاوردی برای آمریکا داشته است؟ 

در درجه اول، آمریکا با پدیده‌ای به عنوان پراکندگی سایت‌های هسته‌ای ایران رو‌به‌رو است و بعد، اصلا معلوم نیست که بعد از حمله، سرنوشت بیش از ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده ایران چه شده است. در این میان، مذاکراتی که در آستانه حصول نتیجه بود هم به هم خورده است و آمریکایی‌ها برای اینکه ایران را دوباره پای میز مذاکره بکشند؛ دست به دامن اروپایی‌ها شده‌اند- که شما بیاید از مکانیسم ماشه استفاده کنید که ایران را بکشیم پای میز مذاکره- یعنی ترامپ حقیقتاً هیچ دستاورد راهبردی در حمله به سایت‌های هسته‌ای ایران عایدش نشده است.

البته آمریکا می‌تواند ادعا کند که من زدم و آسیب جدی وارد کردم ولی راهبردی که بخواهد بهش متکی بشود که آقا ما این راهبرد را پیش بردیم و موفق بودیم خیر. در حال حاضر، آمریکایی‌ها واقعا دچار یک شکست راهبردی در رابطه با ایران شده‌اند.

چه چیز بازگشت ایران به میز مذاکره با آمریکا را تا این اندازه دشوار می‌کند؟

در داخل ایران این نگاه وجود دارد که چرا زمانی که در حال مذاکره بودیم به ما حمله شد و حالا اخباری هم که می‌رسد؛ نشان دهنده این است که به اعتراف خود ترامپ، او وارد یک بازی هم شده بود و در حالی که تظاهر می‌کرد که به ایران فرصت ۲ هفته‌ای داده، از قبل تصمیم خود را برای تعرض به خاک ما گرفته بود. این عدم صداقت و زیر میز زدن باعث ایجاد شک و شبه در کارآمدی مذاکره و ادامه این روند شده و سوالاتی مثل این را مطرح می‌کنند که اصلا برای چی می‌خواهیم با آمریکایی‌ها مذاکره بکنیم؟ یا اگر واقعا برنامه هسته‌ای ما نابود شود این مذاکره معنی ندارد.

برخی نگاه‌ها هم نسبت به مذاکره ابزاری است با این تفکر که بیاید گفتمان را نوعی تاکتیک در نظر بگیربم، همزمان که مذاکره می‌کنیم، کار خودمان را هم پیش ببریم و اگر آنها با ما صادق نبودند، ما هم مقابله به مثل کنیم.

اینها نگاه‌ها و صدا‌های مختلفی هست که ما (به واسطه خیانت آمریکا به دیپلماسی) در داخل ایران با آنها مواجه هستیم. ولی واقعیت این است «تا زمانی که به یک نگاه واحد در داخل کشور نرسیم، شاید در کوتاه‌مدت مذاکراتی با آمریکا نداشته باشیم.»

دغدغه‌ها پیرامون تهدید اروپا مبنی بر فعال سازی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های سازمان ملل را تا چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

به تهدید اروپا مبنی بر فعال کردن مکانیسم ماشه هم چند نوع نگاه وجود دارد. بعضی‌ها می‌گویند وقتی آمریکا از برجام خارج شده و ما هم مورد حمله قرار گرفته‌ایم، از طرفی اروپایی‌ها هم به تعهداتشان عمل نکرده‌اند، پس مکانیسم ماشه عملا معنایی ندارد.

یک نگاه دیگر وجود دارد مبنی بر اینکه اصلا لزومی ندارد ما خیلی نگران مکانیسم ماشه باشیم، چون مثلا اگر قطعنامه ۱۹۲۹ را نگاه کنیم، در این قطعنامه به یک سری موارد اشاره شده که اصلا بحث فروش نفت را پیش نمی‌کشد و فقط مربوط به بحث تحریم بانک‌ها و بازرسی از کشتی‌ها است، یعنی سازوکاری که همین الان هم اجرا می‌شود. ما اصلا به شبکه سوئیفت وصل نیستیم؛ بانک‌های ما عمدتاً تحریم هستند، حتی بانک‌های کوچکی که بخواهند با ما ارتباط داشته باشند از بیم بر خورد آمریکا چنین کاری نمی‌کنند.

با این حساب، استدلال این است که عملاً تحریم‌ها علیه ما از مدت‌ها پیش برگشته یعنی از زمانی که ترامپ از برجام خارج شد؛ تحریم‌هایی به مراتب شدیدتر از تحریم‌های مندرج در قطعنامه سازمان ملل علیه ما اجرا شده است.

یک دیدگاه دیگر هم وجود دارد مبنی بر اینکه می‌گویند ما یک سری فرصت‌ها داریم و می‌توانیم مثلا وارد مذاکره با اروپایی‌ها بشویم و زمان بخریم تا تاریخ ۲۶ مهرماه که موعد انقضای بند‌های مربوط به تحریم‌ها و اجرای مکانیسم ماشه است بگذرد.

این استدلال مطرح است که در آن مقطع ریاست شورای امنیت دست روس‌ها و قبل از آن دست پاکستانی‌هاست و ما می‌توانیم از این فرصت برای رایزنی استفاده بکنیم و وقت بگیریم. البته این استدلال تا چه حد پتانسیل عملیاتی شدن دارد همچنان محل گمانه‌زنی است چراکه خیلی مسائل روی کاغذ و در جایگاه فرضیه جذاب است، اما شاید قابل اجرا نباشد.

در این میان، بعضی‌ها هم هستند که می‌گویند ایران ذیل بند ۷ منشور سازمان ملل خواهد رفت. این گروه استدلال می‌کنند که با رفتار‌های حال حاضر صهیونیست‌ها، عدم کارایی شورای امنیت و سازمان ملل، شورای حقوق بشر و غیره، نباید خیلی نگران باشیم، چون ما هم یک اهرم تهدید به اسم «خروج از ان پی تی» داریم که ابزاری برای فشار بر اروپا است.

این را هم گوشه ذهن‌مان داشته باشیم که اروپایی‌ها هم یعنی حتی این ۳ تا کشوری که به عنوان تروئیکا می‌شناسیم و دست به ماشه برده‌اند، خیلی یک دست نیستند یعنی نگاهی که آلمانی‌ها به قضیه دارند با نگاه فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها خیلی یک دست نیست. مثلا فرانسه به دنبال این هست که چند تا زندانی خودش را آزاد کند. آلمانی‌ها برای همراهی با صهیونیست‌ها این کار را انجام می‌دهند و انگلستان هم یک سیاست بینابین را دنبال می‌کند. 

به نظر شما چقدر محتمل است که اروپا مکانیسم ماشه را فعال کند؟ و اینکه چشم‌انداز مذاکره در صورت خروج از ان پی تی چیست؟

 با این فضایی که وجود داره، به نظر می‌آید که آنها تلاش می‌کنند که مکانیسم ماشه را به عنوان یک فشار مضاعف فعال کنند. اما خروج از ان پی تی فقط یک گزینه است و به عنوان سیاست رسمی ایران اعلام نشده است. ما در پاسخ به فعال شدن ماشه، گزینه‌های دیگری هم داریم، مثلا غنی سازی را افزایش دهیم و لزوما از ان پی تی خارج نشویم.

وقتی قرار نیست از هیچ یک از مواضع‌مان ازجمله حق غنی‌سازی، موشکی و همین طور جایگاه منطقه‌‎ای کوتاه بیاییم، قرار است در باب چه مسئله‌ای و اساساً چرا با غرب وارد گفتمان شویم؟

ما می‌توانیم به عنوان یک تاکتیک بنشینم و درباره هر چیزی با آنها صحبت کنیم. الان روس‌ها با آمریکا سر چی صحبت می‌کنند؟  روس‌ها یک سری شرایط دارند که آمریکایی‌ها قبول نمی‌کنند. آمریکایی‌ها هم یک سری شرایط دارند که روس‌ها قبول نمی‌کنند. 

این را در نظر بگیرید که ایران الان در مرحله ابهام هسته‌ای است. آنها نمی‌دانند که سایت‌های ما چقدر آسیب دیده، در جا‌هایی غیر از فردو و نطنز و اصفهان چه تاسیساتی داریم، چون ۲ روز قبل از حمله، ظاهرا قرار بود ایران یک سایت جدید را به آژانس معرفی کند. بنابراین، همین الان هم ما در پروسه ابهام هسته‌ای هستیم و بزرگترین نگرانی برای غربی‌ها بحث ابهام یا دیپلماسی ابهام است و این مسئله‌ای است که خیلی روی آن حساسند و شاید ما بتوانیم امتیاز‌هایی هم بگیریم. 

آیا خروجی این عدم تفاهم می‌تواند به حمله دوباره منجر شود؟

شما اگر رسانه‌های آمریکا را دنبال کنید، خیلی این فضا وجود ندارد، یعنی می‌گویند (دفعه قبل هم) کار بی‌خودی انجام داده است، چون هیچ فایده‌ای ندارد. فعال شدن مکانیسم ماشه هم تاثیر زیادی بر شرایط اقتصادی نمی‌گذارد. ضمنا در هیچ یک از ۶ قطعنامه ازجمله شماره ۱۹۲۹ سازمان ملل درباره فروش نفت ایران صحبت نشده است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب