خروج آمریکا از خاورمیانه گامی آشکار در مسیر پایان هژمونی اشغالگری

خروج آمریکا از خاورمیانه گامی آشکار در مسیر پایان هژمونی اشغالگری
انتشار سند محرمانه جدید پنتاگون درباره اولویت‌های نظامی آمریکا نشان می‌دهد که واشنگتن در مقابله با چالش‌های جهانی و مدیریت بحران‌های متعدد به ضعف ساختاری رسیده است. این سند بر مهار چین تمرکز کرده و کاهش حضور در خاورمیانه و اروپا را به‌وضوح برجسته کرده است؛ واقعیتی که گویای عقب‌نشینی تدریجی آمریکا از هژمونی اشغالگری است.

به گزارش خبرگزاری آنا، انتشار اسناد محرمانه با عنوان «راهنمای موقت راهبرد دفاع ملی» توسط وزیر دفاع ایالات متحده، پیت هگست، بار دیگر نشان داد که آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی در حال افول است و از سطوح اقتدار و توانمندی ادعایی خود فاصله گرفته است. این سند، سیاست‌ها و اولویت‌های جدید ایالات متحده را روشن می‌کند؛ از تمرکز شدید بر مهار چین و جلوگیری از اشغال تایوان گرفته تا کاهش چشمگیر حضور نظامی این کشور در خاورمیانه و اروپا. اما آنچه در این میان بیش از همه برجسته است، اعتراف ناخودآگاه این سند به محدودیت‌های آمریکا و ناتوانی‌اش در مقابله هم‌زمان با بحران‌ها و دشمنان متعدد است. ایالات متحده، که روزگاری ادعای مدیریت نظم جهانی و رهبری جهان را داشت، اکنون مجبور شده است اولویت‌های خود را بازتعریف و منابع محدود خود را تنها روی یک دشمن اصلی متمرکز کند.

وحشت از چین

تمرکز ویژه سند بر چین، به‌خوبی نمایانگر تغییرات ژئوپلتیکی بزرگی است که طی دهه‌های اخیر رخ داده است. چین که روزگاری یک کشور در حال توسعه تلقی می‌شد، اکنون به یکی از اصلی‌ترین رقبای آمریکا تبدیل شده است. برنامه‌های بلندپروازانه اقتصادی، توسعه تکنولوژیکی، و گسترش نظامی پکن، واشنگتن را به وحشت انداخته است. استراتژی هدفمند چین، به‌ویژه در مناطقی مانند شرق آسیا و خاورمیانه، موقعیت آمریکا را به‌شدت تضعیف کرده و نفوذ جهانی واشنگتن را کم‌رنگ‌تر از همیشه نشان داده است. سند جدید دفاعی آمریکا این ضعف را به‌صورت آشکارا نشان می‌دهد؛ آمریکا دیگر توان هیچ مقابله جدی و هم‌زمان در برابر چین و سایر قدرت‌های منطقه‌ای را ندارد و مجبور شده است رویکردی تک‌بعدی را اتخاذ کند. این تحول نه‌تنها به‌معنای عقب‌نشینی از بسیاری از مناطق حساس جهان، بلکه اعتراف به کاهش قابل‌توجه قدرت جهانی آن است.

یکی از برجسته‌ترین بخش‌های سند دفاعی جدید، اولویت دادن به تایوان به عنوان تنها سناریوی مهم برای برنامه‌ریزی‌های نظامی آمریکا است. این تمرکز حاکی از نگرانی شدید واشنگتن نسبت به احتمالات نظامی چین در منطقه است. در حالی که چین سیاست ادعای مالکیت تایوان را دنبال می‌کند و نفوذ نظامی‌اش در دریای چین جنوبی را گسترش می‌دهد، آمریکا توان مقابله با این توسعه‌طلبی را در قالب یک استراتژی گسترده ندارد. این ضعف نه‌تنها نشان‌دهنده کاهش توان نظامی آمریکا، بلکه آشکارکننده مشکلات استراتژیک در سیاست‌های این کشور است. واشنگتن به ناچار مجبور شده است نیرو‌ها و منابع خود را از سایر مناطق جهان، به‌ویژه خاورمیانه، به شرق آسیا منتقل کند؛ اقدامی که از ناامیدی و ضعف این کشور در مدیریت بحران‌های متعدد نشئت می‌گیرد.

کاهش حضور در خاورمیانه

خاورمیانه یکی از مناطقی است که شاهد کاهش قابل‌ملاحظه حضور نظامی آمریکا تحت راهبرد جدید بوده است. پس از دهه‌ها مداخله مستقیم، حضور گسترده نظامی و صرف منابع هنگفت، اکنون آمریکا اعلام کرده است که اولویت‌هایش در این منطقه کاهش می‌یابد. توجیه این عقب‌نشینی با تأکید بر تمرکز بر تهدیدات مستقیم به امنیت داخلی آمریکا، به‌خوبی نشان می‌دهد که ایالات متحده دیگر توانایی مدیریت چالش‌های جهانی را ندارد. کاهش حضور در خاورمیانه بر خلاف ادعا‌های پیشین واشنگتن مبنی بر اهمیت استراتژیک این منطقه است؛ منطقه‌ای که همواره به عنوان قلب تامین انرژی جهان و کانون چالش‌های ژئوپلتیکی شناخته می‌شود.

اما چرا آمریکا این تصمیم را گرفته است؟ پاسخ روشن است: ضعف ساختاری و ناتوانی اقتصادی ایالات متحده در پشتیبانی از حضور گسترده نظامی در مناطق مختلف جهان. سیاست‌های مداخله‌جویانه واشنگتن طی دو دهه گذشته، به‌ویژه در خاورمیانه، نه‌تنها نتایج چشمگیری برای آمریکا به همراه نداشته، بلکه موجب صرف هزینه‌های گزاف و فرسایش منابع این کشور شده است. جنگ‌های بی‌پایان در عراق و افغانستان، هزینه‌های هنگفت برای مقابله با گروه‌های تروریستی، و تلاش برای رقابت با نفوذ روسیه در منطقه، نشان داد که حضور آمریکا در خاورمیانه نه تنها دستاورد واقعی برای این کشور نداشته، بلکه موجب کاهش توان اقتصادی، نظامی و حتی سیاسی آن شده است. اکنون آمریکا با این واقعیت تلخ روبه‌روست که دیگر قدرت و توان لازم را برای ادامه حضور گسترده در این منطقه ندارد.

خروج آمریکا از خاورمیانه گامی آشکار در مسیر پایان هژمونی اشغالگری

ناتو و اروپا بازهم گزینه آخر

این ضعف نه فقط در خاورمیانه بلکه در اروپا نیز قابل مشاهده است. سند دفاعی جدید تأکید می‌کند که متحدان اروپایی، به‌ویژه کشور‌های عضو ناتو، اکنون باید بار مسئولیت‌های دفاعی خود را به دوش بکشند. آمریکا اذعان کرده است که در صورت تهاجم نظامی روسیه به کشور‌های اروپای شرقی، ناتو نمی‌تواند به حمایت قابل توجهی از سوی واشنگتن امیدوار باشد. این اعتراف ناخواسته گویای کاهش قدرت نظامی آمریکا و تغییر اولویت‌های آن از همکاری‌های جهانی به تمرکز بر منطقه‌ای خاص است. ایالات متحده که در گذشته همواره ادعای رهبری ناتو را داشت، اکنون آشکارا از کاهش تعهدات خود خبر می‌دهد و دست اروپایی‌ها را برای مقابله با تهدیدات روسیه خالی می‌گذارد.

این تحول نه تنها برای امنیت اروپا، بلکه برای وحدت و انسجام سیاسی در این قاره نیز پرسش‌هایی جدی ایجاد کرده است. رهبران اروپایی، به‌ویژه در کشور‌های عضو ناتو، باید تصمیمات دشواری در مورد آینده امنیت جمعی خود اتخاذ کنند. در حالی که برخی کشور‌ها مانند فرانسه و آلمان تلاش کرده‌اند به سمت ایجاد یک سیستم دفاعی مستقل اروپایی حرکت کنند، اما این اقدامات هنوز به نتیجه‌ای نرسیده است و ناتوانی اروپا برای پر کردن خلأ ناشی از ضعف آمریکا، نگرانی‌ها را افزایش داده است. اروپا اکنون باید میان وابستگی به یک آمریکای ضعیف و ساختن ساختار‌های دفاعی مستقل خود، یکی را انتخاب کند؛ تصمیمی که نیازمند بازتعریف جدی سیاست‌های امنیتی این قاره خواهد بود.

در کنار پیامد‌های نظامی، این ضعف آشکار آمریکا تأثیر جدی بر جایگاه واشنگتن در سیاست جهانی دارد. ایالات متحده که همواره ادعا می‌کرد به‌عنوان رهبر جهان آزاد عمل می‌کند، اکنون نه تنها از نقش خود در ناتو فاصله می‌گیرد، بلکه عملاً برای متحدان خود در اروپا نامطمئن و غیرقابل‌اعتماد شده است. این کاهش حمایت، به‌ویژه در لحظه‌ای که روسیه و چین در حال افزایش نفوذ جهانی خود هستند، تنها قدرت‌های غربی را در برابر این دو قطب بزرگ آسیب‌پذیرتر خواهد کرد. اروپا، که با چالش‌هایی همچون بحران انرژی، مهاجرت و ظهور جریان‌های ضدغربی مواجه است، اکنون باید بدون کمک‌های مؤثر آمریکا به مقابله با این تهدیدات بپردازد.

نتیجه‌گیری

خروج تدریجی ایالات متحده از خاورمیانه، علی‌رغم اینکه ممکن است در نگاه اول خلأ قدرتی در منطقه ایجاد کند، در حقیقت فرصتی برای کشور‌های آسیایی و قدرت‌های منطقه‌ای فراهم خواهد کرد تا آینده‌ای مستقل‌تر و پایدارتر را رقم بزنند. حضور مداوم و مداخله‌جویانه آمریکا در خاورمیانه طی دهه‌های اخیر همواره با بی‌ثباتی، تنش و جنگ‌های ویرانگر همراه بوده است. سیاست‌های واشنگتن، از جنگ‌های بی‌پایان در عراق و افغانستان گرفته تا حمایت از گروه‌های خاص و دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی، موجب تشدید بحران‌های منطقه‌ای شد و مسیر توسعه را برای کشور‌های منطقه مسدود کرد. خروج آمریکا از این منطقه فرصتی طلایی برای دولت‌های خاورمیانه و آسیای غربی محسوب می‌شود تا سرنوشت خود را بدون مداخلات و فشار‌های خارجی تعیین کنند.

آمریکا نه تنها با نظامی‌گری گسترده خود منابع انرژی منطقه را به کنترل گرفته بود، بلکه از این منابع به‌عنوان ابزاری برای اعمال نفوذ و فشار اقتصادی بر کشور‌های مستقل استفاده می‌کرد. کشور‌های خاورمیانه که از منابع عظیم نفت و گاز برخوردارند، تحت حضور آمریکا همواره با بحران‌های مصنوعی مواجه بودند که رشد اقتصادی و روابط منطقه‌ای آنها را محدود کرد. اکنون با کاهش نفوذ واشنگتن، این کشور‌ها قادر خواهند بود که منابع خود را برای پیشبرد رفاه داخلی و تقویت همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای به کار گیرند. این تغییر می‌تواند خاورمیانه را از یک منطقه تحت سلطه قدرت‌های خارجی به یک قطب اقتصادی مستقل تبدیل کند که ارتباطات گسترده‌ای با آسیای شرقی و سایر مناطق جهان برقرار خواهد کرد.

علاوه بر این، خروج آمریکا از منطقه خاورمیانه به کاهش تنش‌ها و جنگ‌های نیابتی در این منطقه کمک می‌کند. سیاست واشنگتن همواره بر اساس تفرقه و ایجاد اختلاف میان کشور‌های منطقه بود؛ از ایجاد تنش میان ایران و کشور‌های عربی گرفته تا تشدید اختلافات میان ترکیه، عربستان سعودی و سایر قدرت‌های منطقه‌ای. حضور آمریکا اغلب موجب تشدید رقابت‌های نظامی و افزایش ناامنی می‌شد که تنها به سود صنایع نظامی و سیاست‌های مداخله‌جویانه خود واشنگتن بود. امروز، با کاهش حضور آمریکا، کشور‌ها می‌توانند از مسیر مذاکرات دیپلماتیک و همکاری‌های منطقه‌ای برای حل اختلافات بهره ببرند و به جای تنش و جنگ، تمرکز خود را بر توسعه و امنیت پایدار معطوف کنند. این تحولات نه تنها خاورمیانه را امن‌تر خواهد کرد، بلکه زمینه را برای ایجاد یک نظم مستقل و موفق در آسیا فراهم خواهد ساخت که تحت تأثیر سیاست‌های مخرب آمریکا قرار ندارد.

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب